سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را از قریش پرسیدند ، فرمود : ] اما خاندان مخزوم : گل خوشبوى قریش‏اند ، دوست داریم با مردانشان سخن گفتن ، و زنانشان را به زنى گرفتن . امّا خاندان عبد شمس : در رأى دور اندیش‏ترند و در حمایت مال و فرزند نیرومندتر . لیکن ما در آنچه به دست داریم بخشنده‏تریم ، و هنگام مرگ در دادن جان جوانمردتر ، و آنان بیشتر به شمارند و فریبکارتر و زشت کردار ، و ما گشاده زبان‏تر و خیرخواه‏تر و خوبتر به دیدار . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :13
بازدید دیروز :34
کل بازدید :127559
تعداد کل یاداشته ها : 85
103/2/8
10:10 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
فاطر[79]
یا علی رفتم بقیع اما چه سود! هرچه گشتم فاطمه آنجا نبود! یا علی قبر پرستویت کجاست؟ آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟ هر چه باشد من نمک پرورده ام دل به عشق فاطمه خوش کرده ام حج من بی فاطمه بی حاصل است فاطمه حلال صدها مشکل است من طواف سنگ کردم، دل کجاست؟ راه ها پیموده ام، منزل کجاست؟ کعبه ی بی فاطمه مشتی گل است قبر زهرا کعبه اهل دل است

خبر مایه

حرم، یک امنیت بی کران است. وقتی که عزم زیارت می کنی، با پای دل و با همه ی عشق به زیارت ستاره ی هشتم نائل می شوی.

زبانت به عطر سلام معطر می شود. اولین قدم را که بر می داری پای در دنیایی دیگر می گذاری، این جا با همه جا فرق می کند.

حرم، چون دریا بی کران است و چون اشک زلال. آب و هوای این سرزمین ملکوتی است. آبشاران امید، از چشمه ساران ضریح می جوشد و تا دل امیدوارت امتداد می یابد و تو، غرق در لحظه ها گام بر می داری. برای احترام، کفش از پا بر می کشی و پای از تعلقات بر می داری .

این جا یک گام به منزل نزدیکتر شده ای.

پای کوبان تا امتداد وصل هروله می کنی. وارد ایوان آینه می شوی. به تعداد ثانیه ها تصویرت در آینه هویدا می شود.

می توانی شکستگی خود را در آینه های کوچک و بزرگ اینجا به تماشا بنشینی.

اذن دخول می طلبی، آنها آنقدر کریم اند که با درخشش اولین اشک در دیدگانت پذیرایت خواهند شد. اصلاً این اشک مجوز ورود توست. اذن دخول را که خواندی، گردنبند تسبیح را به گریبان دلت آویخته ای.

جذبه ای تو را به سمت خود می کشاند، در این ازدحام جمعیت، کسی راه را برایت می گشاید، از خود بی خود می شوی.

دروازه ای به سویت می گشایند، در را می بوسی و باز هم به ذکر سلام معطر می شوی، اینجا بهشت است

اگر خوب گوش بسپاری و آماده باشی، صدایی از جنس نغمه های آسمانی سلامت را پاسخ می دهد.

در شبستان حرم، ستاره ای روشن تر از خورشید در مرکز این آسمان می درخشد، محو ترنم شیدایی آن می شوی.

خوب دقت کن، کسی تو را به سمت خود می خواند، کسی دستانت را می گیرد و تا کنار ضریح می آورد و بر مشبک‌های ضریح دخیل می بندد. اکنون چشمانت آینه کاری شده است.

زیارتنامه را زمزمه می کنی. زیارتنامه چشمه ساران زمزمه است که جان عطشناکت را سیراب می کند و روح خسته ات را رمق می بخشد.

گل بوسه ای بر ضریح حک می کنی. دلت حاجتش را گرفته است اما نمی خواهد از حرم دل بر دارد.

تمام جانت تمنای این را دارد که در این خلسه ی آسمانی بمانی و عاشقانه می سرایی.

«السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا»

تو، در حج دل نیازمندت مولای غریب قریب را می خوانی و در آشیانه ی آل محمد(ص) بر فرزندش مهدی سلام می کنی و التماس می کنی که: «اللهم عجل لولیک الفرج» و دلت، بهاری ترین لحظات خود را می گذراند.

برای کبوتر دلت دانه ی عشق می پاشی و به او قول می دهی که هیچگاه آن را از ضریح دلباختگی جدا نکنی

به امید آنکه آخرین زیارتت نباشد، از حرم خارج می شوی، اما دلت را در حریم جانان، جا گذاشته ای.

زیارتت قبول