سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سرزنش بسیار، دل ها را کینه ور می کند و یارانرا می پراکَنَد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :10
بازدید دیروز :54
کل بازدید :128001
تعداد کل یاداشته ها : 85
103/2/17
4:9 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
فاطر[79]
یا علی رفتم بقیع اما چه سود! هرچه گشتم فاطمه آنجا نبود! یا علی قبر پرستویت کجاست؟ آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟ هر چه باشد من نمک پرورده ام دل به عشق فاطمه خوش کرده ام حج من بی فاطمه بی حاصل است فاطمه حلال صدها مشکل است من طواف سنگ کردم، دل کجاست؟ راه ها پیموده ام، منزل کجاست؟ کعبه ی بی فاطمه مشتی گل است قبر زهرا کعبه اهل دل است

خبر مایه

این جزوه های درسی، پریشان تر از آنند که مرا نظام شایسته ای بخشند. جبر دلم را منقبض می­کند و مثلثات دلم را به دلتا می­کشاند. سرم گیج میرود و از زمین و زمان تو را می­خواهم. دانشگاه جز تو ، همه چیز را به من می­رساند و من نمیدانم که تو میدانی یا نه...؟ اگر بدانی که نظم تاریخ به هم می­خورد. معشوق، نباید از حال عاشق با خبر باشد. این را استاد ادبیاتمان می­گوید. ایشان، مرد بسیار محترمی است، اما فقط استاد ادبیاتمان است. استاد اخلاق اسلامی ما، نمازش را اول وقت میخواند، اما هزار هزار سوال ناگفته ام را نمی­داند.

پرسیدم: کجاست؟ گفت: نمیدانم. پرسیدم کیست؟ گفت: نمیدانم. پرسیدم هست؟ گفت: البته... و من نپرسیدم، ستودم.

هوای این ناحیه، بارانی است، باران من! ... کویرم و عطش، سینه ام را داغ  عشق کوبیده است.

این جزوه­ها پریشان تر از آنند که مرا نظام شایسته ای بخشند...

بینش اسلامی من، کمترین ضریب را دارد. برای دانشکده ی دوست داشتن، پیش دانشگاهی معرفت لازم است. دست کم پنج واحد...

اینکه جور نمی­شود؟... باشد، چه چیز ما جور نمی­شود که این یکی نمی­شود؟ هر وقت جور شد که ببینمت، این نیز جور خواهد شد.

باور کن!... همین که دور باشی، بهتر است. به حضرتت که دوست دارم هرگز از حالم با خبر نشوی، دلت می­گیرد. این قلمهای شکسته چه کرده اند، جز به زاویه فراموشی کشاندن تو؟...

سرم گیج می­رود و خانم جان، مدام فکر می­کند که هذیان می­گویم. می­گوید: عاشق شده؟... درمون عاشق زندگیه... اولش را درست می­گوید و آخرش را اشتباه، مثل تصور اول حال من از تو... سرداب چه می­فهمد که نیمه شعبان خودش یک ماه است. لیلة القدر، هر سال در یک شب ظهور میکند. ماه فقط سی روز نیست. بهار، اولین فصلی است که ماه هایش سی و یک روز می­شود. این یک روز، مال تو... جمعه که قابل تو را ندارد! جمعه تنها روز هفته است که تنها یک نقطه دارد. تو، در همان نقطه ای، که جمعه دارد. خوانایی آن به همان نقطه است که گاهی هویتش را تغییر می­دهد و می­شود خال هاشمی تو...

خفاش، هیچ وقت تفسیر درستی از خورشید را به دست نمی­دهد... مشکل ،سواد نیست. دانشکده یک راه عاشق شدن را می­گوید؛ هفتاد و یک راه دیگرش در خاطر نینوایی توست.

این جزوه ها... این جزوه ها...

سرم گیج می­رود، تو می­آیی... چشمهایم بارانی اند و دلم، خشک است...

باران من! احسان کن...


91/5/29::: 2:34 ع
نظر()