سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرچه شمردنى است به سر رسد و هر چه چشم داشتنى است در رسد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :56
کل بازدید :127678
تعداد کل یاداشته ها : 85
103/2/10
1:55 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
فاطر[79]
یا علی رفتم بقیع اما چه سود! هرچه گشتم فاطمه آنجا نبود! یا علی قبر پرستویت کجاست؟ آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟ هر چه باشد من نمک پرورده ام دل به عشق فاطمه خوش کرده ام حج من بی فاطمه بی حاصل است فاطمه حلال صدها مشکل است من طواف سنگ کردم، دل کجاست؟ راه ها پیموده ام، منزل کجاست؟ کعبه ی بی فاطمه مشتی گل است قبر زهرا کعبه اهل دل است

خبر مایه

خواب دیدم مرده ام ،خواب دیدم خسته و افسرده ام .

روی من خروارها از خاک بود ، وای قبر من چه وحشتناک بود.

تا میان گوررفتم دل گرفت ، قبرکن سنگ لحد را گل گرفت.

بالش زیرسرم ازسنگ بود، غرق وحشت ، سوت و کورو تنگ بود.

ترس بود و وحشت تنها شدن ، پیش درگاه خدا رسوا شدن .

هرکه آمد پیش حرفی راند و رفت ، سوره حمدی برایم خواند و رفت.

ناله می کردم ولیکن بی جواب ، تشنه بودم درپی یک جرعه آب.

آمدند ازراه نزدم دو ملک ، تیره شد در پیش چشمانم فلک.

یک ملک گفتا بگو نام توچیست؟ آن یکی فریاد زد رب تو کیست؟

ای گنهکارسیه دل بسته پر، نام اربابان خود یک یک ببر.

گفتنم عمرخودت کردی تباه ، نامه اعمال تو گشته سیاه.

ما که ماموران حق داوریم ، تا تو را سوی جهنم میبریم.

نا امید ازهرکجا و دل فکار، می کشیدندم به خفت سوی نار.

ناگهان الطاف حق آغاز شد ، ازجنان درهای رحمت بازشد.

مردی آمد ازتبارآسمان ، نور پیشانیش فوق کهکشان .

صورتش خورشید بود و غرق نور، جام چشمانش پر از شرب طهور.

گیسوانش شط پرجوش و خروش ، دررکابش قدسیان حلقه به گوش .

لب که نه سرچشمه آب حیات ، بین دستانش کائنات و ممکنات .

برسرش دستمال سبزی بسته بود، بردلم مهرش عجب بنشسته بود.

که به زیبایی او گل می رسید ؟ پیش او یوسف خجالت می کشید.

درقدوم آن نگارمه جبین ، ازجلال حضرت حق آفرین ، دوملک سررا به زیرانداختند.

غرق حیرت داشتم این زمزمه ، آمده نزدم حسین فاطمه؟

صاحب روز قیامت آمده ، گوئیا بهر شفاعت آمده .

سوی من آمد مرا شرمنده کرد، مهربانانه به رویم خنده کرد.

گفت آزادش کنید این بنده را ، خانه آبادش کنید این بنده را

اینکه اینجا اینچنین تنها شده ، کام او با تربت من وا شده.

مادرش اورا به عشقم زاده است ، گریه کرده ، بعد شیرش داده است .

اینکه می بینید درشوراست و شین ، ذکر لالائیش بوده یا حسین.

خویش را درسوز عشقم آب کرد، عکس من را بردل خود قاب کرد.

بارها برمن محبت کرده است ، سینه اش را وقف هیئت کرده است .

سینه چاک آل زهرا بوده است ، چای ریز مجلس ما بوده است

اینکه درپیش شما گردیده بد ، جسم و جانش بوی روضه می دهد.

پرچم من را به دوشش می کشید ، پا برهنه در عزایم می دوید.

اسم من رازو نیازش بوده است، تربتم مهر نمازش بوده است

اقتدا برخواهرم زینب نمود، گاه می شد صورتش بهرم کبود

حرمت من را به دنیا پاس داشت ، ارتباطی تنگ با عباس داشت

نذر عباسم به تن کرده کفن ، روز تاسوعا شده سقای من

تا که دنیا بوده از من دم زده ، او غذای روضه ام را هم زده.

بارها لعن امیه کرده است ، خویش را نذر رقیه کرده است.

گریه کرده چون برای اکبرم ، با خود، اورا نزد زهرامی برم.

هرچه باشد او برایم بنده است ، او بسوزد صاحبش شرمنده است .

درمرامم نیست او تنها شود، باعث خوشحالی اعدا ءشود.

درقیامت عطر و بویش میدهم ، پیش مردم آبرویش می دهم.

باز بالاتربه روز سرنوشت ، می شود همسایه من دربهشت.

آری آری هرکه پا بست من است ، نامه اعمال او دست من است .

—————————
قـیامت بـی حـسین غوغـا ندارد شـفاعـت بی حـسین معـنا ندارد

حـسینی باش تا درمـحـشر نگویند چرا پرونده ات امـضاء ندارد