بسم رب الحسین
سلام بر آن بانویی که حسین را در جهادش یاری فرمود و عزم او پس از شهادت ایشان سست نگشت؛
سلام بر قلب زینب شکیبا و زبان سپاس گزارش؛
سلام بر بانویی که با مادرش زهرا شریک سختی ها و عزاها بود و آسیاب غم ها و بلاها در سرزمین کربلا بر گرد او می گشت؛
سلام بر آن بانویی که غصه های دردناک و حزن آوری را فرو برد که کوه های بلند تحمل آن را تاب نمی آورند و بدین سان قبله ی بلا هاو کعبه ی مصیبت ها گشت؛
سلام بر آن کسی که فاجعه ی جد و پدر و مادرو بهترین خویشاوندانو نزدیکانش براو وارد شد؛
سلام بر بانویی که بلاها و اندوه ها بر او هجوم برد و طعم غم و اندوهی راچشید که دل ها را آب می کند؛
کجایید ای شهیدان خدایی
بلا جویان دشت کربلایی
.
.
.
قبل از این که این شعر، زبان حال رزمندگان ما پس از جنگ باشد؛ شاید زبان حال بانویی است که با جگری سوزان و لبانی تشنه؛ اسیر گرگ های وحشی یزید شده است...
تاریخ هر چقدر هم دقیق و صادق باشد، هرگز درکی از غم زینب نخواهد داشت
زبان زینب است که با شمشیرهای پوشیده از خشم خدای قاهر به سمت یزید زمان خود و حتی یزیدیان بعد از خود نشانه می رود
<<و قلیلا ما تذکرون>>
اشْترَوْاْ بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِیلا فَصَدُّواْ عَن سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ
آیات خدا را به بهاى ناچیزى فروختند و [مردم را] از راه او باز داشتند به راستى آنان چه بد اعمالی انجام میدادند
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْکِتَابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلا أُولَئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلاَ یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ
کسانى که آنچه را خداوند از کتاب نازل کرده پنهان مىدارند و بدان بهاى ناچیزى به دست مىآورند
آنان جز آتش در شکمهاى خویش فرو نبرند و خدا روز قیامت با ایشان سخن نخواهد گفت و پاکشان نخواهد کرد و عذابى دردناک خواهند داشت
پس ای بانویی که تمام وجودت را برای خدا خالص کرده ای...
یا لیتنا کنا معک ففزنا فوزا عظیما...