سلام بر تو مهدی جان،سلام بر تو ای آقای من،سلام بر تو آندم که می ایستی،سلام بر تو آندم که می نشینی،سلام بر تو آن هنگام که روز را آغاز می کنی و آنگاه که روز را پشت سر می گذاری،سلام بر تو آندم که به مقام ولایت رسیدی...
مولایم از شمارش روزها،ساعات و لحظاتی که در غیبت و دوری تو گذشت ناتوانم و میدانم این ناتوانی به خاطر گناهان خود من است.مولایم دیریست عاشقان در انتظارت جمعه ها ندبه می سرایند،اما چرا شمار این همه عاشق به 313 نرسیده نمیدانم...
مولایم چند سالی بیش از خدا عمر نگرفتم و چند سالی بیش نیست که تو را می شناسم،اما دراین چند سال نمیدانم چرا با اینکه میدانستم چه میخواهی،فرمان نبردم،شایداصلا منتظر نبودم،آری من منتظر نبوده ام،آخر منتظر را چه به دوری از یار و مولا،منتظر را چه به غیبت کبری...
آخر کسی که منتظر است گناه نمی کند و کسی که گناه نمی کند،لایق دیدار توست و او را چه غبیت،آری من منتظر نیستم،اما...
مولای من،از ناجوانمردی ها خسته شده ام،از نمازهی بی رنگ و پر ریا خسته شدم...
مولایم میخواهم منتظرت باشم تا تو را ببینم،می شود گوشه ی چشمی،نظری...
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
.
.
.
مولاجان نمیدانم گذشتن و اضافه شدن سالی از سالهای غیبتت تبریک گفتن دارد یا نه؟
نمیدانم در انتظار 313 یار بودن و نبودشان تبریک گفتن دارد یا نه؟
آقاجانم میدانم امشب داغدار پدر عزیزتان هستی و از دوریشان اشک می ریزی...آقا جانم تسلیت باد اندوه جانگداز دوری از پدر بزرگوارتان،آقا جان به خاطر پدر بزرگوارتان و به خاطر عشق جدتان که در قلوبمان لانه کرده نظری بیفکنید تا ما هم منتظر باشیم...
اللهم عجل لولیک الفرج