فاطمه پر می کشد با سینه ای سرشار از عشق و امید،
حبیبه ی علی پر می کشد، پاره ی تن پیامبر پر میکشد،
بر علی چه گذشت لحظه ی پر کشیدنت؟
صحیفه ی دل علی ورق ورق شد،
دیگر مولایم با که درد دلش را بگوید...
..
.
ای کاش فاطمه را میشناختیم ، فاطمه سر شبهای قدر است...
ای کاش فرزند غریب فاطمه را میشناختیم فرزند مظلومی که دیریست منتظر حضور ماست تا منجر به ظهورش شویم
آقایمان مضطر است ولی چرا...؟
آقا مضطر است چون ما آقا را مضطر کردیم! هم گناه میکنیم و هم میگوییم آقا جان مادرت زهرا بیا...
ای کاش میفهمیدیم عشق مهدی به مادرش زهرا را...
ای کاش گناه نمیکردیم لااقل به خاطر مادرش زهرا
یعنی لحظه ای ترک گناه به نگاه مهدی نمی ارزد...