دو پیرمرد 90 ساله، به نامهاى بهمن و خسرو، دوستان بسیار قدیمى بودند.هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به دیدار او می رفت. یک روز خسرو گفت: «بهمن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بودیم و سالهاى سال با هم فوتبال بازى می کردیم. لطفاً وقتى به بهشت رفتى، یک جورى به من خبر بوده که در آن جا هم می شود فوتبال بازى کرد یا نه؟» بهمن گفت: «خسرو جان، تو بهترین دوست زندگى من هستى. مطمئن باش اگر امکانش بود حتماً بهت خبر می دهم.» چند روز بعد بهمن از دنیا رفت. یک شب، نیمه هاى شب، خسرو با صدایى از خواب پرید. یک شیء نورانى چشمک زن را دید که نام او را صدا می زد: خسرو، خسرو... خسرو گفت: کیه؟ منم، بهمن. تو بهمن نیستى، بهمن مرده!باور کن من خود بهمنم...تو الان کجایی؟ بهمن گفت: در بهشت! و چند خبر خوب و یک خبر بد برات دارم. خسرو گفت: اول خبرهاى خوب را بگو. بهمن گفت: اول این که در بهشت هم فوتبال برقرار است. و از آن بهتر این که تمام دوستان و هم تیمی هایمان که مرده اند نیز اینجا هستند. حتى مربى سابقمان هم اینجاست. و باز هم از آن بهتر این که همه ما دوباره جوان هستیم و هوا هم همیشه بهار است و از برف و باران خبرى نیست. و از همه بهتر این که می توانیم هر چقدر دلمان می خواهد فوتبال بازى کنیم و هرگز خسته نمی شویم. در حین بازى هم هیچ کس آسیب نمی بیند. خسرو گفت: عالیه! حتى خوابش را هم نمی دیدم! راستى آن خبر بدى که گفتى چیه؟ بهمن گفت: مربیمون براى بازى جمعه اسم تو را هم توى تیم گذاشته!
روز جمعه ماه محرم 1363 در یکی از محله های مستضعف نشین اصفهان به نام کوی کلم خانواده با ایمان خرازی مفتخر به قدوم سربازی از عاشقان اباعبدالله(ع) گشت.هوش و ادب و زینت بخش دوران کودکی او بود و در همان ایام همراه پدر به نماز جماعت و مجالس دینی راه یافت و به تحصیل علوم در مدرسه ای که معلمان آنجا افرادی متعهد بودند،پرداخت.در سال 1355پس از اخد دیپلم طبیعی برای طی دوران سربازی به مشهد اعزام گشت.او ضمن گذراندن دوران خدمت،فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید.از همان روزهای اول انقلاب در کمیته دفاع شهری مسئولیت پذیرفت و برای مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای کردستان قامت به لباس پاسداری آراست و یک سال صادقانه در این مناطق خدمت کرد.ماموریتهای محله او را راهی گنبد نمود.
با شروع جنگ تحمیلی با تقاضای خودش راهی خطه جنوب شد و در اولین خط دفاعی مقابل عراقیها در منطقه دارخوین مدت نه ماه،با تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی بسیار کم استقامت کرد و دلاورانی قدرتمند ربیت نمود.در سال 1360پس از آزاد سازی بستان تیپ امام حسین (ع) را رسمیت داد که بعدها با درخشش او و نیروهایش در رشادتها و جانفشانی ها،به لشگر امام حسین (ع) ارتقا یافت.در طول مدت حضورش در جبهه 30 ترکش میهمان پیکر او شد و در عملیات خیبر دست راستش را به خدا هدیه کرد.اما او با آنکه یک دست نداشت برای تامین و تدارکات رزمندگان در خط مقدم تلاش فراوان می نمود. در عملیات کربلای 5 زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن،رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شد.حاج حسین پیگیر این امر گردید و انفجار خمپاره ای این سردار بزرگ را در روز جمعه 8/12/65 به سربازان شهید لشگر امام حسین(ع) پیوند داد و روح عاشورایی او به ندبه شهادت،زائر کربلا گشت و بنا به سفارش خود در قطعه شهدا و در میان یاران بسیجی اش میهمان خاک شد.
سخن و وصیت نامه شهید:
بسم رب الصدیقین
خطاب به فرماندهان و رزمندگان اسلام:ما لشگر امام حسینیم،حسین وار هم باید بجنگیم،اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین(ع)را در آغوش بگیریم کلامی و دعایی جز این نباید داشته باشیم"اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد وآل محمد".
-اگر در پیروزی ها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما،این شاید انکارخداست.
-اگر برای خدا جنگ می کنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید.گزارش را نگه دارید برای قیامت.اگر کار برای خداست گفتنش برای چه؟
-در مشکلات است که انسانها آزمایش میشوند.صبر پیشه کنید که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم.
-هر چه می کشیم . هر چه که بر سرمان می آید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حرام و حلال خدا دارد.
-سهل انگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزی ها دارد.
-همه ما مکلفیم و وظیفه داریم با وجود همه نارسایی ها بنا به فرمان رهبری جنگ را به همین شدت و با منتهای قدرت ادامه بدهیم زیرا بنا بر احساس وظیفه شرعی می جنگیم نه به قصد پیروزی تنها.
-مطبوعات ما جنگ را درشت می نویسد،درست نمی نویسد.مساله من تنها جنگ است و در همان جا هم مساله من حل می شود.
-همواره سعی مان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شهدا را هشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.
-من علاقه مندم که با بی آلایشی تمام،همیشه در میان بسیجی ها باشم و به درد دل آنها برسم.
وصیت نامه اول:از مردم میخواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است،اول میخواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا میخواهم که ادامه دهنده راه آنها باشم.آنهایی که با بودنشان و زندگیشان به ما درس ایثار،با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند.از مسئولین عزیز و مردم حزب الهی میخواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بی حجابی زده اند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.
وصیت نامه دوم:استغفرالله،خدایا از امان تاریکی ها وتنگی و فشار قبر و سوال نکیر و منکر در روز محشرو قیامت،به فریاد مردم برس.خدایا دل شکسته و مضطربم،صاحب پیروزی و موفقیت تو را میدانم و بس.بر تو توکل دارم.خدایا تا زمان عملیان فاصله زیادی نیست،خدایا به قول امام خمینی تو فرمانده کل قوا هستی،خودت رزمندگان را پیروز گردان،شر مدام کافرین را از سر مسلمین بکن.خدایا!از مال دنیا جز بدهکاری و گناه ندام.خدایا!تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت بهره مندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم...میدانم در امر بیت المال امانتدار خوبی نبودنم و ممکن است زیاده روی کرده باشم،خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید.والسلام
1- با تلاش برخی از دوستان بختیار و نیز نزدیکان مهندس بازرگان، بنا شد جلسهای با حضور بازرگان، بختیار و قرهباغی تشکیل گردد. عباس امیرانتظام درباره این جلسه میگوید: قبل از جلسه، بختیار به من تلفن زد و گفت استعفای خود را در جلسه تسلیم خواهد کرد. لیکن بختیار در جلسه حاضر نشد و تنها استعفا نامه خود را برای جلسه فرستاد.
2- واحدهای نظامی چند شهر، از جمله لشگر زرهی قزوین، به سوی تهران روانه شدند. مردم، جاده تهران ـ کرج را به منظور جلوگیری از ورود واحدهای نظامی، مسدود کردند.
3- نبرد شدید مردم با نیروی گارد در خیابانهای تهران شدت بیشتری پیدا کرد.
4- در پی درگیریهای اخیر، پزشکی قانونی مملو از شهدایی است که در چند روز اخیر کشته و شناسایی نشدهاند.
5- تسلیحات ارتش، زندان اوین، ساواک سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورا، رادیو و تلویزیون، نخست وزیری، ژاندارمری و شهربانی، به دست مردم تصرف شد.
6- نصیری، رییس ساواک، سالار جاف، قاتل مردم کردستان و سپهبد رحیمی، توسط مردم بازداشت شدند. همچنین سپهبد بدرهای، فرمانده نیروی زمینی، محمد امین و بیگلری، جانشین فرماندگان گارد، به هلاکت رسیدند.
7- فرماندهان نیروهای سه گانه ارتش با حضور در خدمت امام خمینی، استعفای خود را تقدم کردند.
8- با مراجعه به منزل حضرت امام، گروههای مسلح پشتیبانی خود را از امام اعلام کردند.
9- حضرت امام به دنبال سقوط نهادهای اصلی رژیم و عقبنشینی ارتش از مردم خواستند که آرامش و نظم را مجددا برقرار کنند.
10- رییس ستاد کل ارتش از جمله مواردی که موجب شد ارتش اعلام بیطرفی کند، اینها بود: رییس ستاد شهربانی به کلانتریها گفته بود مقاومت نکنند؛ در حالیکه این خلاف دستور بود. اعزام نیروهای زبده کمکی برای افسران محاصره شده در مسلسلسازی به جهت تمرد آنها بینتیجه ماند. سربازان به طور دسته جمعی فرار میکردند و بدون اجازه به پادگانها برمی گشتند. نیروهای زرهی به علت سد شدن راه آنها توسط مردم و تیر خوردن سرلشکر ریاحی، موفق به کار نشدند. نیروی هوایی به علت پیوستن افسران و همافران به مردم، قدرت انجام پرواز نداشت. بینظمی عمومی، نافرمانی و اعلام همبستگی افسران عالی رتبه با کمیته امام خمینی همه گیر شده بود.
11- انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی، نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را سرنگون کرد.
12- امام خمینی طی پیام دیگری خطاب به مردم گفتند: توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن هنوز به پایان نرسیده است. دشمن از انواع وسایل و دسایس بهرهمند است و توطئهها در کمین است. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمانهای رهبری و دولت موقت اسلامی است که توطئهها را نقش بر آب میسازد ... با دولت موقت اسلامی همکاری نمایید تا با حول و قوه الهی هر چه زودتر با همکاری یکدیگر ایران اسلامی آباد و آزاد را مورد غبطه جهانیان بسازیم.
13- مهندس بازرگان طی یک نطق تلویزیونی، ضمن تشکر از آحاد مختلف مردم و خصوصا از اعلام بیطرفی ارتش در مسائل سیاسی گفت: تیمسار قرهباغی در ملاقات حضوری، همکاری خود را با دولت موقت اینجانب اظهار نموده است.
14- از سوی حضرات آیات مرعشی نجفی و شیرازی، اعلامیههای جداگانهای خطاب به ملت ایران منتشر گردید و پیروزی انقلاب اسلامی تبریک گفته شد.
15- پس از سقوط رژیم سلطنتی، همافران نیروی هوایی که در حرکت نظامی مردم نقش مهمی داشتند، از همکاری و مدد رسانی به موقع مردم تشکر کردند.
16- به مناسبت سقوط رژیم شاه، از سوی یاسر عرفات پیام تبریکی خطاب به حضرت امام فرستاده شد.
17- آیتالله خویی با ارسال تلگرافی برای حضرت امام، ورود ایشان را به ایران تبریک گفت.
وقایع انقلاب آن قدر سریع بود که حتی مقامات آمریکایی در آخرین روزها نمیدانستند انقلاب پیروز شده است. اتاق عملیات کاخ سفید از طرف برژینسکی، تلفنی از سالیوان میپرسید: آیا هنوز امکان کودتا وجود دارد؟
دهه فجر ، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین کننده و بی مانند بشمارمیرود. تا قبل از انقلاب اسلامی، در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ی «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعیت » بود وپادشاهان احساس میکردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالی علیه این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطه ی عطفی در تاریخ ایران بوجودآوردند و شمشیر اسلام مردم را علیه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به کار گرفتند. دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئینه ای است که خورشید اسلام در او درخشید و این دهه باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح باید با طراوت و تازه کرد. در مذهب ما، احساسات، گریه و شادی، حب و بغض و عشق و نفرت جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر می بایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود و مردمی باشد. باید کلیه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ی فراموش نشدنی حضرت امام و پیروزی انقلاب اسلامی را جشن بگیرند. صداوسیما باید فیلمها و سریالهای تلویزیونی و برنامه هایی بمناسبت دهه فجر تهیه کند که یادآور خاطره های خوش انقلاب باشد و حضور همه جانبه ی مردم و حل شدن آنان را در دوران انقلاب نشان دهد.
بابا مجتبی سلام :
امیدوارم حالت خوب باشد.
حال من خوب است، خوب خوب. یادش بخیر! آن روزها که مهد کودک بودم و موقع ظهر به دنبالم می آمدی.
همیشه خبر آمدنت را خانم مربی به من می رساند: سیده زهرا علمدار!
بیا بابات آمده دنبالت.
و تو در کنار راه پله مهد کودک می نشستی و لحظه ای بعد من در آغوشت بودم.
اول مقنعه سفیدم را به تو می دادم و با حوصله ای بیاد ماندنی آن را بر سرم می گذاشتی و بعد بند کفش هایم را می بستی و در آخر، دست در دستان هم بسوی خانه می آمدیم و با مامان سر سفره ناهار می نشستیم و چه بامزه بود.
راستی بابا چقدر خوب است نامه نوشتن برایت و بعد از آن با صدای بلند، رو به روی عکس تو ایستادن و خواندن؛ انگار آدم سبک می شود.
مادر می گوید: بابا خیلی مهربان بود،اما خدا از او مهربانتر است و من می خواهم بعد از این نامه ای برای خدا بنویسم و به او بگویم که می خواهم تا آخر آخر با او دوست باشم و اصلاً باهاش قهر نکنم.
اگر موفق شوم به همه بچه ها خواهم گفت که با خدا دوست باشند و فقط با او درد دل کنند.
مادر بزرگ می گوید هرچه می خواهی از خدا بخواه و من از خدا می خواهم که پدر مردم ایران حضرت آیت ا.. خامنه ای را تا انقلاب مهدی(عج) محافظت فرماید و دستان پر مهر پدرانه اش همیشه بر سرِ ما فرزندان شهدا مستدام باشد.
ان شا ا.. ، خدانگهدار– دخترت سیده زهرا
متن زیر آخرین نوشته دکتر چمران می باشد که چند دقیقه قبل از شهادت آن را نگاشته است :
(( ای حیات ! با تو وداع می کنم ، با همه مظاهر و جبروتت . ای پاهای من ! می دانم که فداکارید ، و به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت – صاعقه وار به حرکت در می آیید ، اما من آرزویی بزرگتر دارم . به قدرت آهنینم محکم باشید . این پیکر کوک ، ولی سنگین از آرزوها و نقشه ها و امیدها و مسئولیت ها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید . در این لحظات آخر عمر ، آبروی مرا حفظ کنید . شما سالهای دراز به من خدمتها کرده اید . از شما آرزو می کنم که این آخرین لحظه را به بهترین وجه ، ادا کنید . ای دستهای من ! قوی و دقیق باشید . ای چشمان من ! تیزبین باشید . ای قلب من ! این لحظات آخرین را تحمل کن . به شما قول می دهم که پس از چند لحظه همه شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید . من چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم ، آرامشی ابدی . چه ، این لحظات حساس وداع با زندگی و عالم ، لحظات لقای پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد . ))
در راه تو
من مسئولیت تام دارم که در مقابل شداید و بلایا بایستم ، تمام ناراحتی ها را تحمل کنم رنجها را بپذیرم ، چون شمع بسوزم و راه را برای دیگران روشن کنم .
ای خدا، من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان ، مرا از این راه طعنه زنند . باید به آن سنگ دلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می فروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد . باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم ، آنگاه خود خاضع ترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم .
ای خدای بزرگ ، این ها که از تو می خواهم چیزهائیست که فقط می خواهم در راه تو به کار اندازم و تو خوب می دانی که استعداد آن را داشته ام .
تو ای خدای من ، می دانی که جز راه تو و کمال و جمال تو آرزویی ندارم ، آنچه می خواهم آن چیزی است که تو دستور داده ای و می دانی که عزت و ذلت به دست توست و می دانم که بی تو هیچ ام و خالصانه از تو تقاضای کمک و دستگیری دارم
عشق یعنی « همت » و یک دل خدا
توی سینه اشتیاق کربلا
عشق یعنی شوق پروازی بزرگ
در هجوم زخمهای بیصدا
عشق یعنی قصة عباس و آب
در « طلاییه » غروب آفتاب
عشق یعنی چشمها غرق سکوت
در درون سینه، اما انقلاب
عشق یعنی آسمان غرق خون
در شلمچه گریهگریه.... تا جنون
عشق یعنی در سکوت یک نگاه
نغمة انا الیه راجعون
عشق یعنی در فنا نابود شدن
در میان تشنگان ساقی شدن
عشق یعنی در ره دهلاویه
غرق اشک چشم، مشتاقی شدن
عشق یعنی حرمت یک استخوان
یادگار از قامت یک نوجوان
آنکه با خون شریفش رسم کرد
بر زمین، جغرافیای آسمان
نقش امام خمینی در تربیت نسل عاشق شهادت
شهادت هنر مردان خدا و راز سربه مهری است میان عاشق و معشوق. رخشان چراغی است در امتداد نگاه افلاکیان خاکی؛ همانان که راه صدساله را یک شبه پیمودند و از بقعهی فنا به خطهی بقا خرامیدند؛ .
از هستی خویشتن گذر باید کرد زین دیو لعین صرفنظر باید کرد
گـر طـالب دیـدار رخ محبـوبـی از منـزل بیگانه سفـر بایـد کـرد
شهادت هنر مردان خدا و راز سربه مهری است میان عاشق و معشوق. رخشان چراغی است در امتداد نگاه افلاکیان خاکی؛ همانان که راه صدساله را یک شبه پیمودند و از بقعهی فنا به خطهی بقا خرامیدند؛ همانان که عرش را بهتر از فرش و سفر را بهتر از حضر یافتند و در گرگ و میش صبح که نوای جرس، عاشقان حرم را صلا میزد، خواب نوشین بامدادی را از دیدگان ربوده و با دوگانهی عشق به دیدار یار شتافتند؛ همانان که زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند: «ولاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیلالله امواتاً بل احیاءٌ عند ربّهم یرزقون»
آری شهادت هنر مردان خداست، هنری که رویکرد عاشقانه و از سر آگاهی نسل آیندهساز ایران سدهی چهاردهم هجری بدان، طرحی نو در انداخت و نه تنها موجبات سرنگونی حکومت مستبد پهلوی و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی را فراهم آورد، بلکه هجمهی نظامی همه جانبهی مخالفان حاکمیت اسلام ناب محمدی(ص) را نیز که در قالب تجاوز رژیم بعث عراق به ایران اسلامی رخ نمود، ناکام گذاشت.
این رویکرد شکوهمند که به فضل خدا و در سایهسار زعامت و رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) شکل گرفت، این سؤال را به اذهان متبادر مینماید که آن بزرگمرد چگونه توانست عشقورزی و دلدادگی به شهادت فی سبیلالله را به ملت خویش بیاموزد؟ یا به تعبیر دیگر، نقش امام (ره) در تربیت نسل عاشق شهادت چه بوده است؟
در مقام پاسخگویی بدین پرسش اساسی، اگر سیرهی نظری و عملی امام راحل را در نظر بگیریم در مییابیم که نقش ایشان در تحقق تربیت مورد بحث به دلیل بهرهمندی ایشان از موارد ذیل برجسته و ممتاز است:
الف- برعهده داشتن رهبری خردمندانه انقلاب اسلامی
در روزگاری که آسمان شب زدهی ایران تیرهتر از آن مینمود که رواق منظر خستگان از صولت شب، میزبان امیدواری به درخشیدن کوکبی هدایتگر باشد، به ناگاه خورشید وجود روح خدا طلوع نمود و بذر امید در قلوب جویندگان دینمداری، استقلال و آزادی ایران طاغوت زده جای گرفت.
سلسه جنبان انقلاب اسلامی در شرایطی که اندیشهی زوال نظام ستم شاهی به ذهن کسی خطور نمیکرد، به صراحت علت العلل مشکلات عدیده و دیرپای ملت ایران را حاکمیت رژیم طاغوت دانستند و ضمن کشیدن قلم رد بر اندیشهی جدایی دین از سیاست، اندیشهی متعالی ولایت فقیه و تأسیس حکومت مردم سالار دینی را در امتداد نگاهها قرار دادند.
با فراهم آمدن زمینهی مبارزه با حکومت اسلام ستیز پهلوی، فرهنگ شهادت دیگربار مجال زنده شدن یافت و عرصه را بر دشمنان دین و ملت تنگ ساخت.
این امر که به خوبی مؤید ریشهدار بودن و مواجه شدن انقلاب اسلامی با اقبال عمومی بود، هر روز ابعاد گستردهتری پیدا کرد تا آنجا که افق روشن پیروزی رخ نمود.
بدین ترتیب، رهبر کبیر انقلاب اسلامی با اقتدا به سالار شهیدان فرهنگ شهادت فی سبیلالله را احیا فرمود و عملاً در راه تربیت نسلی عاشق و عارف به شهادت گام برداشت.
آری آن پیشوای بزرگ خاطر شریف ملت مسلمان ایران را بدین حقیقت مهم جلب فرمود که پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت دین خدا در گرو شهادت طلبی است:
«طبع یک انقلاب فداکاری است. لازمهی یک انقلاب شهادت و مهیا بودن برای شهادت است. قربانی شدن و قربانی دادن در راه انقلاب و پیروزی آن اجتناب ناپذیر است به ویژه انقلابی که برای خداست و برای دین اوست، برای نجات مستضعفان است و برای قطع امید جهانخواران و مستکبران ... قربانی برای یک انقلاب بزرگ نشانهی یک پیروزی و نزدیک شدن به هدف است...»
ب- شهادت طلبی
رهبر کبیر انقلاب اسلامی که فرهنگ عاشورایی شهادت طلبی را به عنوان سنتی از سنن مذهبی فراموش شده احیا فرمود، خود فرزند شهیدی سرافراز بود و با اقتدا به اجداد طاهرینش به شهادت در راه خدا عشق میورزید؛ چنان که بارها شخصاً تا سرحد شهادت پیش رفت اما چون ارادهی الهی بر تأسیس حکومت اسلامی به دست توانای ایشان تعلق گرفته بود، وجود به سلامت ماند.
دلدادگی آن پیشوای بزرگ به شهادت در مواضع و مواقع متعدد از جمله زمان شهادت آقازادهی مجتهد و مجاهدش، یعنی آیتالله مصطفی خمینی (ره) نمایان است؛ چنان که میبینیم، حضرتش در مواجهه با آن حادثهی جانگداز حقیقتاً صبر جمیل پیشه نموده، آن را از الطاف خفیهی الهی برمیشمرد، و درست به همین دلیل است که میبینیم در روز شهادت حاج آقا مصطفی نیز نماز جماعت و تدریس امام (ره) تعطیل نمیشود:
«ظهر روزی که شهید مصطفی خمینی فرزند گرانقدر امام (ره) به شهادت رسیده بود، منزل امام پر بود از کسانی که از دور و نزدیک برای عرض تسلیت به محضر ایشان آمده بودند.
اذان ظهر که شد، امام برخاست، وضو گرفت و به مسجد رفت. غافلگیر شده بودم. فکر نمیکردم امام آن روز برای نماز به مسجد برود. فوراً یک نفر را فرستادم که خادم مسجد را از رفتن امام باخبر کند اما گویا خادم مسجد در آنجا نبود و آن شخص سریع سجادهای را از همسایهها برای امام فراهم میکند. مردم شهر نجف وقتی فهمیدند امام به مسجد آمده، گروه گروه برای عرض تسلیت به مسجد وارد شدند. مردم وقتی امام را میدیدند که به صلابت کوه ایستاده و گریه نمیکند، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بودند و گریه میکردند. امام با آرامش و وقار تمام نماز ظهر و عصر را خواند و پس از نماز در مسجد روضهخوانی شروع شد.»
حضرت امام اصولاً تمامی شهدا را فرزند خویش میدانست؛ چنان که فرمود: «خدا شاهد است مصطفای من تنها آن نبود که سالش نزدیک است بلکه همهی به خاک و خون کشیدههای حادثهی شوال (17 شهریور 1357 مطابق با 4 شوال 98) مصطفاهای من بودهاند. من این استقامت را و این فیض شهادت را که خداوند متعال نصیب فرزندانم فرمود، به پدران و مادران و همهی بستگانشان تبریک میگویم.»
عنایت به روحیهی والای شهادت طلبی امام خمینی (ره) که اشارهای هر چند مختصر بدان شد، ما را در زمینهی درک نقش حضرتش در تربیت نسل عاشق شهادت یاری میکند؛ به این معنی که درمییابیم مردم درس شهادت طلبی را پیش از آن که از گفتار امام (ره) بیاموزند، از کردارش آموختند. آری ملتی شهادت طلب است که رهبرانی شهادت طلب داشته باشد.
ج- تبیین حقیقت شهادت
شهادت مفهومی است متعالی که تمامی جوامع به دیدهی احترام بدان مینگرند و آن عبارتست از بذل جان در راه هدفی که ممکن است مادی، معنوی یا آمیزهای از هر دو باشد.
در این میان، دین مبین اسلام بالاترین اهمیت و ارزش را برای شهادت که همانا عبارت از بذل جان در راه خدا میباشد، قائل شده است؛ چنان که در روایت میخوانیم شهید اول فردی است که پای در بهشت مینهد و یا این که برای انسان در پیشگاه خداوند مقامی است که جز با شهادت به دست نمیآید.
با توجه به آنچه که ذکر آن رفت، میتوان بدین حقیقت مسلم اشاره نمود که شهادت زیباست و اگر این زیبایی به آدمی نمایانده شود و حقیقت آن تبیین گردد و راهواری آن در سیر الی الله مدنظر آید، او را شیفته و دلدادهی خویش مینماید؛ چرا که وی فطرتاً دوستدار زیبایی است.
این درست همان تدبیر حکیمانهای است که امام راحل (ره) با اتخاذ آن نسلی شیفتهی شهادت را برای حفظ عزت و شرف اسلام و پاسداشت ارزشهای انسانی تربیت فرمود. چنانکه میبینیم، سیرهی نظری و عملی حضرتش مشحون از گفتارها و کردارهایی است نورآفرین و مبین حقیقت والای شهادت و بذل جان در راه رضای حضرت دوست جلّت عظمته:
- «شهید نظر میکند به وجهالله.»
- «شهادت هنر مردان خداست.»
- «شهادت ارثی است که از انبیا به ما رسیده است.»
- «خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است و خدا میداند که راه و رسم شهادت کورشدنی نیست و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود.»
- «همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.»
- «ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصلهی طولانی را باید بپیماییم و درگذر زمان و تاریخ و آیندگان آن را جستجو نماییم.»
- «سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت که رسالهی علمیه و عملیهی خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشتهاند و بر منبر وعظ و خطابهی ناس، از شمع حیاتشان گوهر شب چراغ ساختهاند. افتخار و آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت که در هنگامه نبرد رشتهی تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند و عقال تمنیّات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند و سبکبالان به مهمانی عرشیان رفتند و در جمع ملکوتیان شعر حضور سرودهاند... آنان که حلقهی ذکر عارفان و دعای سحر مناجاتیان حوزهها و روحانیت را درک کردهاند در خلسهی حضورشان آرزویی جز شهادت ندیدهاند.»
- «خدمت به شهید، خدمت به نبی اکرم (ص) است.»
د- ایستادگی در برابر فرآیند شوم اسلام ستیزی
در شرایطی که برخورد انفعالی حکومتهای اسلامی با توطئههای اسلام ستیزان میرفت تا از یک سو عرصه را برای تهاجم گستردهتر آنان فراهم آورد و از دیگر سو نیز بر عمق یأس، نومیدی و سرخوردگی تودههای دینمدار امت اسلامی بیش از پیش بیفزاید، انگیزه و ارادهی به سستی گراییدهی مسلمانان، رهبران مذهبی و حتی دولتمردان ممالک اسلامی در جهت ایستادگی در برابر فرآیند شوم و هزارتوی اسلام ستیزی با حضور عاشورایی حضرت امام خمینی در عرصهی مبارزه جانی تازه یافت.
امام امت با طرد موانع تاریخی و استعماری موجود بر سر راه همگرایی مذاهب اسلامی، زمینهی تشکیل جبههی متحد اسلامی در برابر اسلام ستیزان را فراهم آورد و با بیان این مطلب که میبایست به تکالیف الهی عمل نمود، فارغ از این که به پیروزی منتهی میشود یا خیر، طرحی نو در عرصهی مبارزاتی امت اسلامی درافکند:
«خدا به ما تکلیف کرده است که با این مخالفین اسلام و مخالفین ملت اسلام مبارزه کنیم یا پیش میبریم یا نمیبریم. اگر پیش بردیم که الحمدالله، هم ما به تکلیفمان عمل کردهایم و هم پیش بردیم و اگر هم نبردیم و کشته شدیم، به تکلیفمان عمل کردیم. ما چرا بترسیم، ما شکست نداریم، شکست برای ما نیست برای اینکه از دو حال خارج نیست یا پیش میبریم که پیروز هم شدیم یا پیش نمیبریم که پیش خدا آبرومندیم. اولیای خدا هم شکست میخورند... اما به حسب واقع پیروز شدند آنها. شکست ظاهری و پیروزی واقعی بود، اگر ماها هم که برای خدا میخواهیم کار کنیم، شکست هم بخوریم، تکلیف را عمل کردیم و به حسب واقع هم پیروزی با ما خواهد شد.»
ناگفته پیداست که تأثیر توفیق الهی حضرت امام (ره) در جلب عنایت تودههای مسلمان به حقیقت مزبور (عمل به تکلیف، فارغ از نتیجهی آن) در تربیت نسلی عاشق شهادت بسیار حائز اهمیت است.
ذکر این نکته هم ضروری است که شجاعت و هوشمندی حضرت امام (ره) در برخورد با توطئههای گوناگون جبههی کفر علاوه بر خنثیسازی وسایس شیطانی اسلام ستیزان، موجبات تربیت نسل عاشق جانفشانی در راه حضرت دوست را نیز بیش از پیش فراهم آورد. در این زمینه، میتوان به تعیین روز جهانی قدس، هفتهی وحدت، احیای مراسم ابراهیمی برائت از مشرکین، ارسال نامه هدایتگر به رهبر اتحاد شوروی سابق، صدور حکم تاریخی علیه نویسندهی مرتد کتاب موهن آیات شیطانی و ... اشاره نمود جهت حسن ختام این بخش، متن فتوای الهیِ عزت آفرین، دشمن شکن و شجاعانهی آن حضرت علیه نویسنده و جریان شوم آیات شیطانی از نظر میگذرد، فتوایی که احیای فزایندهی فرهنگ شهادت خواهی در گسترهی جهانی از جملهی برکات عدیدهی آن میباشد:
«بسمه تعالی، انا لله و انا الیه راجعون، به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنان را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است انشاءالله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. روحالله الموسوی الخمینی»
هـ- توجه به جوانان
امام جوانان را بسیار خوب میشناخت و در تربیت اسلامی و تکریم و بزرگداشت ایشان از هیچ کوششی فروگذار نفرمود چنان که ارتباط مستمر آن حضرت با نسل جوان که یکی از مشخصههای اصلی نهضت اسلامی حضرتش تلقی میشود، خیلی زود مؤثر واقع شد و نسلی را که در سایهسار شوم حاکمیت نظام ستم شاهی رشد کرده بود و در معرض ابتلا به انواع معاصی و مناهی که طاغوت فراهم آورده بود قرار داشت، میداندار مبارزه جهت حاکمیت نظام حقهی جمهوری اسلامی ساخت.
آری کلام برآمده از دل نافذ و ملکوتی امام خمینی که بیشترین تأثیر را بر نسل جوان بر جای گذاشت، قلوب مستعد و تشنهی باران معرفت ایشان را سیراب ساخت. به آنان شخصیت داد و ایشان را عهدهدار مسؤولیت خطیر ایجاد و پاسداشت حکومت صلحا و نیکان ساخت.
در این میان، جوانان نیز که پی به صداقت، اخلاص، خداخواهی، شجاعت، نواندیشی، عظمت، تواضع و محبت پدرانهی رهبر عالیقدر نهضت اسلامی برده بودند، سخنان روشنگرانهاش را به گوش جان شنیدند و در راه اجرای فرامین حضرتش سرازپای نشناختند؛ چنان که دیدیم انقلاب اسلامی با مشارکت جدی نسل جوان به پیروزی دست یافت؛ همان طور که دفاع مقدس هشت ساله نیز با حضور نسل عاشق شهادت و تربیت شده در دامان پرمهر ولایت توفیق الهی را رفیق راه این ملت خداجو ساخت و کار تا آنجا پیش رفت که جوانان از حضرتش میخواستند تا برای شهید شدنشان دعا فرماید.
آری امام در روزگار یأس و نومیدی انقلابیون، دبستانیها را امید خویش خواند و با ژرف اندیشی و بصیرتی که فقط در مردان الهی متبلور است، به تربیت دینی ایشان همت گماشت و دیری نگذشت که این نسل نوخاسته و لایق در سایهسار بندگی خدا و متابعت از فرامین جانشین ولیالله الاعظم (ارواحنا فداه) به آن درجه از سرفرازی دست یافت که مقتدایشان آن کودک سیزده سالهی حماسه آفرین را که نارنجک به کمر خویش بست و شربت شهادت را با افکندن پیکر نحیف خود به زیر تانک دشمن سرکشید، رهبر خود خواند و خطاب به آنها و همهی عاشقان شهادت فرمود: «به چهرهی ملکوتی شما غبطه میخورم.»
خلاصهی کلام این که امام (ره) جوانان را باور داشت و با برخورد صادقانه و برآمده از حقیقت اسلام آنها را دلدادهی دین و ارزشهای متعالی آن نظیر شهادت خواهی فرمود. درود خدا بر او و تمامی کسانی که با رهرویی او به فیض عظمای شهادت دست یافتند.
نقش امام خمینی (ره) در تربیت نسل عاشق شهادت بسیار عظیم است، به عظمت خود شهادت و بذل جان در راه خدای تعالی که ژرفا و کنه آن دست نیافتنی مینماید.
آن حضرت به واسطهی برعهده داشتن رهبری حکیمانهی انقلاب اسلامی، بهرهمندی از روحیهی والای شهادت طلبی، اهتمام به امر تبیین حقیقت والای شهادت، ایستادگی در برابر فرایند شوم اسلام ستیزی و توجه ویژه به جوانان طرحی نو درانداخت و توفیق الهی تربیت نسلی دلدادهی جانفشانی در راه خدا را به نیکوترین شکل ممکن نصیب خود ساخت.
البته، ابعاد مترتب بر نقش تاریخی امام راحل در زمینهی مورد بحث به موارد مطروحه محدود نمیشود و گستردگی خاص خود را دارد که پرداختن به آنها نگارش کتابی مستقل را میطلبد؛ امید آن که این مهم محقق شود. ان شاءالله.
منابع و مآخذ
- قرآن کریم
1- آیین انقلاب اسلامی، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، تهران: 1374
2- بحارالانوار، علامهی مجلسی، ج110، مؤسسهی الوفاء، بیروت: 1403 ق
3- سرّ دلبران، کنگرهی شهید زینالدین، نشر روح، قم: 1373
4- صحیفهی نور، مجموعهی رهنمودهای امام خمینی (ره)، ج22، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران: 69 تا 74
5- فاجعهی دهم رمضان، یادوارهی سومین شهید محراب آیتالله صدوقی (ره)، انتشارات سپاه، تهران: 1362
6- تفسیر نورالثقلین، عبدعلی بن جمعه العروسی الحویزی، ج5، مطبوعاتی اسماعیلیان، قم