متن زیر آخرین نوشته دکتر چمران می باشد که چند دقیقه قبل از شهادت آن را نگاشته است :
(( ای حیات ! با تو وداع می کنم ، با همه مظاهر و جبروتت . ای پاهای من ! می دانم که فداکارید ، و به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت – صاعقه وار به حرکت در می آیید ، اما من آرزویی بزرگتر دارم . به قدرت آهنینم محکم باشید . این پیکر کوک ، ولی سنگین از آرزوها و نقشه ها و امیدها و مسئولیت ها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید . در این لحظات آخر عمر ، آبروی مرا حفظ کنید . شما سالهای دراز به من خدمتها کرده اید . از شما آرزو می کنم که این آخرین لحظه را به بهترین وجه ، ادا کنید . ای دستهای من ! قوی و دقیق باشید . ای چشمان من ! تیزبین باشید . ای قلب من ! این لحظات آخرین را تحمل کن . به شما قول می دهم که پس از چند لحظه همه شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید . من چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم ، آرامشی ابدی . چه ، این لحظات حساس وداع با زندگی و عالم ، لحظات لقای پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد . ))
در راه تو
من مسئولیت تام دارم که در مقابل شداید و بلایا بایستم ، تمام ناراحتی ها را تحمل کنم رنجها را بپذیرم ، چون شمع بسوزم و راه را برای دیگران روشن کنم .
ای خدا، من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان ، مرا از این راه طعنه زنند . باید به آن سنگ دلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می فروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد . باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم ، آنگاه خود خاضع ترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم .
ای خدای بزرگ ، این ها که از تو می خواهم چیزهائیست که فقط می خواهم در راه تو به کار اندازم و تو خوب می دانی که استعداد آن را داشته ام .
تو ای خدای من ، می دانی که جز راه تو و کمال و جمال تو آرزویی ندارم ، آنچه می خواهم آن چیزی است که تو دستور داده ای و می دانی که عزت و ذلت به دست توست و می دانم که بی تو هیچ ام و خالصانه از تو تقاضای کمک و دستگیری دارم
عشق یعنی « همت » و یک دل خدا
توی سینه اشتیاق کربلا
عشق یعنی شوق پروازی بزرگ
در هجوم زخمهای بیصدا
عشق یعنی قصة عباس و آب
در « طلاییه » غروب آفتاب
عشق یعنی چشمها غرق سکوت
در درون سینه، اما انقلاب
عشق یعنی آسمان غرق خون
در شلمچه گریهگریه.... تا جنون
عشق یعنی در سکوت یک نگاه
نغمة انا الیه راجعون
عشق یعنی در فنا نابود شدن
در میان تشنگان ساقی شدن
عشق یعنی در ره دهلاویه
غرق اشک چشم، مشتاقی شدن
عشق یعنی حرمت یک استخوان
یادگار از قامت یک نوجوان
آنکه با خون شریفش رسم کرد
بر زمین، جغرافیای آسمان
خشونت سازان کتاب الهی را هدف قرار گرفته اند |
|
اسلام ستیزی - یا بگویید دین ستیزی - تاریخی به درازای خود اسلام و دین دارد. شیوه های گوناگون این اسلام ستیزی ،هم نشان دهنده آمادگی بدخواهان ادیان الهی برای ایجاد و دامن زدن به امواج نفرت و خشونت است و هم بیانگر رنگارنگی و تنوع این شیوه ها. از سوی دیگر این دین ستیزی ها هم به معنای مبارزه با باورهای پذیرفته دینی است و هم به معنای تخریب و جریحه دارکردن احساسات و عواطف مسلمانان و دیندارانی که درهرحال بخش بسیار قابل توجهی از شهروندان جامعه جهانی اند. ماجرای اهانت بخشی از سینمای غربی به پیامبر الهی، حضرت مسیح(ع) و در این اواخر ماجرای کاریکاتورها هنوز ماجرایی زنده است. ایلغار فرهنگی مخالفان دین و معنویت، هنوز از این دستمایه ها بسیار در آستین دارد، اما آنچه مهم است بیداری جامعه اسلامی، پاسخگویی و دفاع عالمانه و پرهیز از شیوه هایی است که آتش دین ستیزی را تیزتر می کند. ماجرای «قرآن قرن ?? »یکی دیگر از این شاهکارهاست. دامن زنندگان به خشونت این بار کتاب الهی مسلمانان را هدف گرفته اند. «به امت عربی به طور خاص و به جهان اسلام به طور عام... سلام بر شما و رحمت خدای قادر بر همه چیز... اشتیاق به ایمان خالص، صلح درونی، آزادی روح حیات جاودان در ژرفای نفس بشری قرار دارد. ما با تکیه به خدای تنهای یگانه امید داریم که خوانندگان و شنوندگان، راه رسیدن به آن اشتیاق را از طریق« الفرقان الحق»بیابند...» این بخشی از مقدمه کتابی است که خبر آن را از مدت ها پیش از گوشه و کنار می شنیدیم و در سایت های خبری می خواندیم. این خبر که بوی شکل گیری و طراحی توطئه ای جدید و خطرناک بر ضد اسلام و مسلمانان می داد این بود که در لس آنجلس آمریکا کتابی در حال تدوین و شکل گیری است که تحت عنوان «قرآن قرن ??» معرفی شده است. متأسفانه این خبر، شکل واقعی به خود گرفت و بالاخره کتاب مزبور، با چاپی نفیس و گرانقیمت به نام «الفرقان الحق» در ??? صفحه و ?? سوره (!) و به زبان های عربی و انگلیسی، توسط دو شرکت انتشاراتی آمریکایی omega ???? و win press چاپ و توزیع شد. ماجرا از سال ???? با انتشار چهار سوره جعلی شبیه سوره های قرآن کریم در اینترنت آغاز و به اینجا ختم شد که کتاب مزبور به تقلید از شیوه و اسلوب قرآن کریم و با استفاده از کلمات و آیات آن و حتی با رسم الخط قرآنی عرضه شود. به نظر می رسد فراهم آورندگان این کتاب هنوز در مرحله آزمایش هستند و شرایط فعلی را برای ورود گسترده و توزیع بی محابای آن در کشورهای اسلامی مناسب نمی بینند. اما در کتابخانه های بزرگ و مشهور دنیای عرب، باشگاه های تفریحی و ورزشی، مراکز آموزشی و فنی و در بعضی از کشورهای عربی- از جمله کویت- و البته در سطح مدارس خارجی که دانش آموزان مسلمانان کشور میزبان در آن تحصیل می کنند، به شکل گسترده ای تبلیغ و توزیع شده است. الفرقان الحق اینک به ساختار کلی کتاب نگاهی می اندازیم و سپس به ذکر نمونه هایی می پردازم. انتخاب این اسم یعنی «الفرقان الحق» خود، بهترین دلیل بر سوء نیت و پلیدی طراحان و نویسندگان آن دارد؛ زیرا می دانیم که فرقان یکی از نام های قرآن است و اضافه کردن صفت «الحق» به فرقان و اطلاق آن بر دست نوشته های ناپاک خویش، بدان معنی است که قرآن مسلمانان- معاذ الله- فرقان باطل است و فرقان حق چیزی است که اینان ارائه کرده اند. در ادامه نام سوره های ?? گانه این کتاب را مرور می کنیم؛ الفاتحه- المحبه- النور- السلام- الایمان- الحق- التوحید- المسیح- الصلیب- الروح- الفرقان الحق- التالوث- الموعظه- الحواریین- الاعجاز- القدر- المارقین- المومنین- التوبه- الصلاح- الطهر- الغرانیق- العطاء- النساء _ الزواج- الطلاق- الزنا- المائده- المعجزات- المنافقین- القتل- الجزیه-الافک- الضالین- الاخاء- الصیام- الکنز- الانبیاء- الرعاه- الانجیل- المشرکین- الحکم- الوعید- الکبائر- الاضحی- الاساطیر- الجنه- المحرضین- البهتان- الیسر-الفقراء- الوحی- المهتدین- الطویی-الاولیاء- اقرأ- الکافرین- الخاتم-الاصرار-التنزیل- التحریف- العالمین- الالاء- المحاجه- المیزان- القبس- الاسماء-الشهید مشاهده می شود که نام بعضی از این سوره ها، همان نام سوره های قرآن کریم و تعدادی دیگر نام های من درآوردی است. بعد از دیدن فهرست و نام سوره ها اولین چیزی که توجه همگان را جلب می کند کیفیت ذکر خدا و آغاز کردن با نام اوست که براساس معارف مسیحی چنین آمده است:« بسم الاب الکلمه الروح الاله الواحد الاوحد...» ریشه یابی پیش از آنکه به جزئیات بیشتر و تحلیلی جامع تر از این توطئه احمقانه بپردازیم لازم است این نکته بیان شود که قرآن در جای جای خود، به افشای انواع این توطئه ها و شیوه ها پرداخته است. اما در این میان، عمده ترین و آخرین راه حل مخالفان را ابتدا کشتار، جنگ، ترور و سپس تحریف حقایق می شمارد. جالب است که قرآن کریم این دو شیوه، یعنی کشتار و تحریف را بیش از همه به بنی اسرائیل نسبت می دهد؛ چنان که گویی اینان حرفه ای ترین و کارآزموده ترین دشمنان در این نوع ستیزه جویی ها بوده اند. قرآن کریم در بیان شیوه اول یعنی خونریزی و قتل پیامبران خدا و پیروانشان، درباره بنی اسرائیل می فرماید: ... وضربت علیهم الذله و المسکنه و باؤوا بغضب من الله ذلک بأنهم کانوا یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیرحق ذالک بما عصوا وکانو یعتدون (بقره/??). یعنی؛ برآنان خواری و ذلت مقرر گردید و به خشم خداوند گرفتار آمدند. زیرا به آیات خدا کفر می ورزیدند و پیامبران را به ناحق می کشتند. این به خاطر آن بود که نافرمانی کردند و ستمکاری پیشه می ساختند. اما شیوه دوم وخطرناک تری را که قرآن بدان توجه می دهد و پرده از آن برمی دارد، موضوع تحریف، واژگون کردن حقایق و آمیختن حق و باطل است. شیوه ای که دین خدا و حقایق ربانی چنان با باطل و اهوای شیطانی درهم می آمیخت که دیگر جز پوسته ای از دین حقیقی باقی نمی ماند و در نتیجه، خدای متعال برای هدایت مردم، از نو رسولی جدید و آئینی جدید به سوی مردم روانه می کرد. یا ایها الرسول لایحزنک الذین یسرعون فی الکفر من الذین قالوا آمنا بأفواهم و لم تؤمن قلوبهم ومن الذین هادوا سماعون للکذب سماعون لقوم آخرین لم یأتوک یحرفون الکلم من بعد مواضعه...(مائده/ ??) یعنی: ای پیامبر تو را غمگین نکند- رفتار- آنان که به سوی کفر می شتابند و گروهی که به زبان گفتند ایمان آوردیم ولی دلهایشان ایمان نیاورده است و همین طور یهودیان که سخن دروغ و سخن کسانی که نزد تو نیامده اند (ایمان نیاورده اند) را گوش می دهند که کلام خدا را پس از استقرار آن، تحریف و تبدیل می کنند... روایات بسیاری وجود دارد که در جهت مخدوش جلوه دادن دین اسلام و شخصیت پیامبر اکرم و اولیای راستین الهی، توسط یهودیان مغرض ساخته و پرداخته شده و در کتاب های اسلامی وارد شده است. این مسئله آنقدر حائز اهمیت است که در حدیث شناسی اسلامی، مبحث «اسرائیلیات» برای شناخت این قبیل روایات و راویان آنها جایگاه ویژه ای دارد.
|
تصاویری از بقیع قبل از تخریب توسط وهابیون
در حسرت بقیع
جــلـوه جـنـت به چـشم خـاکیان دارد بـقـیـع
یــا صــفـای خـلــوت افــلاکـیــان دارد بـقـیـع
مـی تـوان گـفت از گـلاب گـریـه اهـــل نـظر
صــد هـزاران چـشـمـه آب روان دارد بـقـیـع
گـر چـه می تابد بر اوخورشید سوزان حجاز
از پـــر و بــال مــلائـک ســایـبـان دارد بـقـیـع
قـرن ها بگـذشـته بر ایـن ماجـرا اما هــــنوز
داغ هـجـده سـاله زهرای جوان دارد بـقـیـع
خــفـتـه بـین مـنبـر و مـــحرابی امـا بـاز هم
از تــو ای انســیه حــورا نشـان دارد بـقـیـع
راز مــخفی بودن قـــبـر تـو را بـا مـا نـگفـت
تابه کی مهر خموشی بر دهان دارد بـقـیـع
شب که تنها میشود با خـلوت روحانی اش
ای مـــدیـنـه انـتــظـار میــهمان دارد بـقـیـع
شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته است
زائــری چــون مــهــدی صاحــب زمـــان دارد بـقـیـع
سالروز تخریب بقیع توسط وهابیون
هشتم شوال، سالروز حزنانگیز تخریب بارگاه ائمه بقیع است؛ جنایتی که بیتردید بزرگترین جنایت فرهنگی قرن بیستم به شمار میرود.
بقیع کجاست؟
تاریخ "بقیع الغرقد" یا "قبرستان بقیع" به دوران قبل از اسلام میرسد. مردم مدینه قبل از هجرت مسلمانان، اجساد مردگان خود را در دو گورستان "بنیحرام و "بنیسالم" و گاهی نیز در منازل و خانههایشان دفن میکردند ولی بعد از هجرت مسلمانان به مدینه، بقیع ـ که در نزدیکی مسجد و منزل پیامبر(ص) قرار داشت ـ تبدیل به قبرستان رایج مسلمانان گردید.
گفته شده است اولین کسی که به توصیه پیامبر(ص) در بقیع دفن شد «جناب عثمان بن مظعون» بود که از اصحاب خالص پیامبر(ص) و ارادتمندان امیرالمؤمنین علی(ع) به شمار میرفت. سپس برخی از شهدای اُحُد در این محل دفن شدند و بر شرافت آن افزوده شد.
پیروان مکتب اهلبیت(ع) به دلیل آنکه پیکر مطهر چهار امام معصومشان ـ امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام محمدباقر،امام جعفر صادق (علیهم السلام) به همراه فاطمه بنت اسد مادر و امالبنین همسر امیرالمومنین(ع) و اسماعیل فرزند امام صادق ـ در این قبرستان مدفون است به آن توجه دارند. دیگر مسلمانان جهان از فرقهها و کشورهای گوناگون نیز به دلیل وجود این چند قبر و نیز قبور بسیاری از خاندان و اصحاب پیامبر(ص) ـ مانند ابراهیم فرزند پیامبر(ص)، صفیه عمه پیامبر(ص)، امهات المؤمنین همسران پیامبر(ص)، دختران یا ربائب پیامبر(ص)، تعدادی از شهدای جنگهای صدر اسلام و شهدای واقعه حرة ـ به این مکان توجه ویژه دارند ؛ اما خشونت و جمود وهابیان مانع از بهرهگیری مناسب و آگاهی مسلمانان جهان از تاریخ دینشان میگردد.
"بیت الاحزان" یعنی مکانی که حضرت فاطمه زهرا(س) در آن برای پدر بزرگوارش(ص) و نیز ستمهایی که بر وی و همسرش رفته بود میگریست نیز در همین مکان قرار دارد.
«مالک بن انس» امام مذهب مالکی و «عثمان بن عفان» خلیفه سوم هم در این قبرستان مدفوناند. البته خلیفه سوم پس از قتل، در بیرون از بقیع دفن شد اما با گسترش بقیع از سوی «معاویه» هماکنون در داخل آن قرار دارد.
یوم الهدم
در شوال سال ???? هـ.ق. (می 1925 میلادی) وهابیان به سرکردگی «عبدالعزیز بن سعود»، پس از از پیروزی بر «شرفای حاکم بر حجاز» و اشغال مکه ، روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر ، آن را اشغال نمودند.
آنان پس از اخراج مأموران عثمانی، در هشتمین روز این ماه، اقدام به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور آن ـ مانند قبر عمو، پسر و زنان پیامبر اکرم (ص)، قبر امالبنین مادر حضرت ابوالفضل العباس (ع)، قبر اسماعیل فرزند امام صادق(ع) و بسیاری قبور دیگر ـ کردند. آنها حتی قصد داشتند گنبد و بارگاه خود پیامبر (ص) را نیر تخریب کنند که به دلایلی موفق به انجام این کار نشدند.
غارت اموال وقفی
آنها ضریح فولادی ائمه بقیع را که در اصفهان ساخته شده بود و روی قبور حضرات معصومین امام مجتبی ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق ـ علیهم السلام ـ قرار داشت را از جا در آورده و بردند.
اما این اولین حمله آنان به مدینه نبود . آنان چند سال بعد نیز یک بار دیگر به مدینه هجوم برده ، پس از یک سال و نیم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصرف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشیای گرانبهای حرم پیامبر (ص) و تخریب و غارت قبرستان بقیع نمودند. طبق نقل تاریخ، آنها در این حمله چند صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها و حدود یکصد قبضه شمشیر با غلافهای مطلا به طلای خالص و تزیین شده به الماس و یاقوت و ... را به یغما بردند.
جنایات دیگر وهابیها
حمله به مدینه و تخریب قبور مطهر بقیع، تنها دستاندازی آنان به مقدسات اسلامی نبود. بخشی از این جنایات به قرار زیر است:
1. حمله به کربلای معلی: در ماه ذی القعده سال 1316 امیر سعود در رأس نیروهای بسیاری از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحی دیگر به قصد عراق حرکت نمود و کربلا را محاصره کرد. سپاه مذکور باروی شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند. مردم کوچه و بازار را به قتل رسانیدند و نزدیک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند. خمس اموال را خود سعود برداشت و بقیه را به هر پیاده یک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد (یعنی با مردم و اموال کربلا، معمبه کفار را کردند)! مورخان وهابی نوشتهاند: "… گنبد روی قبر (یعنی قبر امام حسین علیه السلام) را ویران ساختند و صندوق روی قبر را که زمرد و یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن های نفیس و جز آنها یافتند، غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند در حالی که قریب به 2000 تن از اهالی کربلا را کشته بودند.
2. حمله به نجف اشرف: سعودبن عبدالعزیز، پس از قتل و غارت در کربلا، متوجه نجف اشرف گردید و آن را محاصره کرد و تعدادی از مردم نجف را به قتل رساند. نخستین اقدام مردم نجف این بود که خزانه حرم امیرمؤمنان على(ع) را به بغداد منتقل ساختند تا مانند خزانه حرم نبوى به غارت نرود. پس از آن آماده دفاع از وطن و جان خود شدند. رهبر مردم در دفاع از شهر نجف، عالم بزرگ شیعه «علامه شیخ جعفر کاشفالغطاء» بود که علماى دیگر نیز او را یارى مىکردند. تعداد وهابیان مهاجم به نجف 15000 تن بودند که 700 نفر از آنان به هلاکت سیدند و بقیه بناچار از شهر عقب نشستند و به غارت نواحى و اطراف پرداختند.
حمله به طائف: این فقط شیعیان و اماکن مقدسه آنها نبودند که وهابیان ددمنشی خود را در آن به نمایش گذاشتند؛ بلکه مکه مکرمه و طائف نیز از حملات آنان در امام نماند. "جمیل صدقی زهاوی" در خصوص فتح طائف مینویسد: "طفل شیرخواره را بر روی سینه مادرش سر بریدند، جمعی را که مشغول فراگیری قرآن بودند کشتند، چون در خانهها کسی باقی نماند، به دکانها و مساجد رفتند و هر کس بود، حتی گروهی را که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. کتابها را که در میان آنها تعدادی مصحف شریف و نسخههایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب فقه و حدیث بود، در کوچه و بازارافکندند و آنها را پیمال کردند.
ریشه این جنایات
اگرچه "حب دنیا"، "بیدینی"، "بیسوادی" و "اخلاق بدوی" در جنایتهای وهابیان نقش داشته است اما بیشک ریشه تمام این جنایات را باید در و «تفکرات ضاله ابن تیمیه» و «اندیشههای منحرف محمد بن عبدالوهاب» جستجو کرد.
محمد بن عبدالوهاب ـ شیخالاسلام وهابیها ـ عقیده داشت:
-همه مسلمانان (غیر از تابعان او) کافر و مشرک هستند.
مکه و مدینه (قبل از آنکه به دست وهابیان بیافتد) دارالحرب و دارالکفر هستند. -
-صلوات بر پیامبر (ص) ممنوع است.
صلواتفرستنده را باید مجازات نمود. -
-قرآن را میتوان مطابق فهم خود تفسیر کرد.
ابن تیمیه حنبلی ـ شیخالاسلام محمد بن عبدالوهاب ـ هم عقیده داشت:
خدا، جسم است و دست و پا و چشم و زبان و دهان دارد.
ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامهی خود مینویسد: "ابن تیمیه را بر منبر مسجد جامع دمشق دیدم که مردم را موعظه
میکرد و میگفت: خداوند به آسمان دنیا میآید، همان گونه که من اکنون فرود میآیم! سپس یک پله از منبر پائین میآمد!
ظواهر آیات را که درباره صفات خداوند است بر همان ظاهر الفاظ باید تفسیر کرد.
بالا بردن دست ها در حال دعا دلیل بر آن است که خداوند در جهت بالاست!
ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنة» نوشته است: "محمد بن جریر طبری در کتابش آورده که حسن بن علی العسکری(ع) هنگام فوتش اولادی نداشت". با اندک تأملی در کتاب طبری پی میبریم ابن تیمیه دروغ گفته و طبری چنین چیزی ننوشته است.
احادیث مربوط به لزوم زیارت قبر پیامبر (ص) مجعول است!
جواز بناء بر قبور
در طول تاریخ، دانشمندان زیادی از شیعه و سنی به نقد عقاید وهابیت دست زده و به شبهات گوناگون آنان پاسخ دادهاند. یکی از شبهات آنان "مسألهی بناء بر قبور" است که موجب تخریب بقیع گردید.
این شبههی آنان را صریح آیهی 21 سوره کهف دفع مینماید، که در خصوص ماجرای اصحاب کهف از قول مؤمنانی که میخواستند یاد اصحاب کهف را گرامی دارند میفرماید: «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا ــ بیتردید بر روی قبور آنان مسجدی بنا میکنیم.»
بنای بر قبور از نگاه تکریم و محبت : حفظ قبور و آثار خاندان وحی و عصمت ، از جمله مظاهر دوستی واحترام به پیامبر (ص) است . قرآن مجید و سنّت نبوی ، مسلمانان را به عشق ورزیدن به پیامبر (ص) و تعظیم و احترام به آن حضرت سفارش کردهاند : «قُلْ إنْ کانَ آبائُکُمْ وَأبْنائُکُمْ وَإخْوانُکُمْ وَأزْواجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَتِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَمَساکِنُ تَرْضَوْنَها أحَبّ إلَیْکُمْ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجَهاد فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبّصُوا حَتّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ واللّهُ لایَهْدِی القَوْمَ الفاسِقِینَ ـ بگو : اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما و اموالی که به دست آورده اید و تجارتی که از کساد شدنش میترسید و خانههایی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است ، در انتظار این باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمیکند». و آیات متعدد دیگر در وجوب احترام و دوستی پیامبر اکرم و آل او.
بر همین مبنای بالا بود که وقتی مسلمانان پیکر پاک پیامبر (ص) را در منزل مسقّف آن حضرت به خاک سپردند ، سعی کردند تا حد امکان و به هر صورت که میتوانند ، منزل آن حضرت را بیارایند و گرامی بدارند. کتابهایی که در زمینه تاریخ مدینه نگاشته شده است، خصوصاً کتاب وفاء الوفاء از «علامه سمهودی» سنی، حاصل آن تلاشها را ثبت و ضبط کردهاند.
بنای کنونی مرقد پیامبر (ص) در سال 1270 هـ. ق. ساخته شد و بحمداللّه تا کنون بدون هیچ گزندی باقی مانده است و به فضل الهی خواهد ماند . اگر ایجاد آرامگاه بر روی قبور حرام بود ، مسلمانان آن حضرت را در زمین وسیع و غیر مسقف دفن می کردند.
هنگام ظهور اسلام و در دوران فتوحان اسلامی بناهایی بر قبور انبیاء گذشته وجود داشت. از جمله میتوان به قبر حضرت داوود(ع) و حضرت موسی (ع) در بیت المقدس اشاره نمود. جالب اینجاست که خلیفه دوم ـ که طبق نظر وهابیون لازمالتباع است ـ خود برای انعقاد پیمان صلح به بیت المقدس رفت و پس از تسلط بر آن شهر، اقدامی در راستای از بین بردن این قبور به عمل نیاورد.
وهابیت ؛ آلت دست استعمار
به نظر «حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد واعظ موسوی» عضو مجلس خبرگان رهبری، کارگزاران اصلی تخریب قبور ائمه بقیع(ع) آمریکاییها و صهیونیستها هستند؛ چراکه آنان فرقه ضاله وهابیت را بنا نهادند و تا امروز پشتیبانی میکنند.
وی با اشاره به هجمههای پیدرپی گروه ضاله وهابیت به مقدسات شیعیان، تصریح کرد: «این گروه تنها راه رهایی خود را توهین به مقدسات میدانند و در زمانی که به فراموشی سپرده می شدند با توهین به مقدسات حرمین شریفین بار دیگر ننگی بر پیشانی خود نهادند. وهابیها احساس میکنند که با تخریب قبور ائمه بقیع(ع) میتوانند از محبت ائمه(ع) در دل شیعیان بکاهند و آنها را در دید دیگران کوچک بشمارند در حالی که هر چه این کوردلان به چنین جنایتهایی دست بزنند ذرهای از محبت و دوست داشتن اهلبیت(ع) در دلها نمیکاهد و هر روز این محبت در حال افزودن است.»
وی با بیان این که زیارت قبور ائمه(ع) به عنوان نشان عبودیت نیست و شیعه تنها خدا را می پرستد، افزود: «با تخریب ظاهری قبور ائمه بقیع(ع) هرگز اعتقادات ما اندکی خدشه وارد نمی شود و عزم ما نسبت به ائمه(ع) راسخ تر خواهد شد.»
حضرت آیتالله العظمی جعفر سبحانی نیز در پیامی که سال گذشته به مناسبت تخریب بقیع صادر کردند نوشتند:«سالروز تخریب بارگاه ملکوتی اهل بیت نبوت، و هتک حرمت مراقد امامان معصومین در بقیع، عاشورای دوم است و باید مسلمانان جهان به ویژه شیعیان مراتب نفرت، انزجار خود را از عاملان این جنایت به گوش جهانیان برسانند.
هشتاد و پنج سال پیش لشگر جهل و ضلالت، در چنین روزی، با بیل و کلنگ نصب و عداوت به حرم شریف ائمه چهارگانه و دیگر وابستگان خاندان رسالت در بقیع یورش برده و آنها را با خاک یکسان کردند. بار دیگر عمل زشت و نفرت بار متوکل عباسی را در تخریب گنبد و بارگاه حسینی و شخم زدن زمین آن را تکرار کردند «یُریدُونَ لِیُطفِئُوا نُور الله واللهُ مُتِمٌ نُورِهِ وَلَو کَرِهَ الکافِرُون.»
قرآن مجید، مسلمانان جهان را به ترفیع و تکریم بیوتی که مرکز حمد و تسبیح الهی است، دعوت مینماید و میفرماید:«فی بُیُوتٍ أَذن الله أَن تُرفَعَ» . جلال الدین سیوطی در کتاب «درّ منثور» مینویسد پیامبر اکرم (ص) این آیه را در مسجد تلاوت کرد. مردی پرسید مقصود از این «بیوت» چیست؟ پیامبر (ص) فرمود: « خانههای پیامبران است». در این هنگام، ابوبکر در حالی که به خانه حضرت زهرا (س) اشاره میکرد، پرسید: آیا این خانه هم از آنهاست؟ حضرت فرمود: « نعم من افاضلها» (یعنی آری از برترین و والاترین آنهاست.)
مرقد عسکریین (ع) که اخیراً به دست همین عاملان ویران گشت، خانههای آنان بود که در آن، امامان و مادر گرامی ایشان، خدا را عبادت کرده و به حمد و ثنای او میپرداختند. متاسفانه به جای ترفیع و تعمیر، منهدم گردید. رسم خردمندان جهان، حتی رسم پیروان شرایع پیشین این بود که قبور بزرگان و پیامبران را تکریم نموده و با ساختن بنا بر قبور آنان، ادای احترام میکردند و هم اکنون قبر خلیل الرحمن در فلسطین اشغالی، و قبور دیگر پیامبران و اوصیای آنان در کشورهای اردن و سوریه و مصر و عراق گواه این مطلب است. متاسفانه اعراب نجد، از فرهنگ اسلامی دور بوده و به جای عمل به آیه «قُل لا اساَلکُم عَلَیهِ أَجراً إلا المَوَدّة فِی القُربی» به دشمنی برخاسته و آثار آنان را همراه با آثار دهها وابسته به خاندان رسالت و دیگر بزرگان دین، منهدم کردند.
برگرفته از سایت ابنا
تصمیم فردی مدعی دیانت مسیح (ع) به آتش زدن قرآن مجید و سوءاستفاده از قانونی که قاعدتا در آمریکا برای حفظ حرمت انسانها و احترام به ارزشهای پذیرفته شده انسانی وضع شده است، موجب تأسف و دریغ فرهیختگان است. این سودای نفرتانگیز خشم و غیرت مسلمانان را برانگیخته است. اقدامی چنین غیرانسانی نه تنها باعث تقویت ایمان و تقرب به خداوند نمیشود، بلکه نشانه عدم رسوخ نور خداپرستی در دلهای کسانی است که مؤمنان را میآزارد. نفرت پراکنی در میان یکتاپرستان در تعالیم حضرت مسیح (ع) جایی نداشته و آن را دوست نمیدارد. او پیامبر رحمت و عطوفت و مهرورزی به بندگان خدا بوده و روح بلند آسمانی او قطعا اهانت کنندگان به مقدسات بیش از یک میلیارد مسلمان که او و مادر گرامیاش را تقدیس میکنند نخواهد بخشید. قرآن از تمامی پیامبران الهی به ویژه عیسی ابن مریم (علیهم السلام) به بزرگی یاد میکند و به پاکی و عظمت آنان شهادت میدهد. آیا اهانت به این کتاب آسمانی اهانت به تمامی انبیاء خصوصا حضرت مسیح نیست؟
تعالیم آسمانی ادیان و توصیه قرآن مجید به مؤمنان و موحدان عالم این است که از اهانت به مقدسات در نزد هر قوم و ملتی بپرهیزند و این دستور الهی و انسانی را پیروان ادیان و نیز پیروان مذاهب درون ادیان نسبت به مقدسات یکدیگر باید رعایت کنند. اهانت به مقدسات دیگران که موجب اهانت متقابل میشود، نه تنها نشان ایمان نیست بلکه نشانه بی ایمانی هم هست.
در پی اهانت نفرتانگیز به قرآن شریف در آمریکا، حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام مهمی به ملت ایران و امت بزرگ اسلام، حلقههای صهیونیستی درون دولت آمریکا را طراحان اصلی این توطئه مشمئزکننده خواندند و با تشریح اهداف پشت پرده کینهتوزیهای صهیونیستها نسبت به اسلام و قرآن تأکید کردند: دولت آمریکا برای اثبات ادعای خود درباره دخالت نداشتن در این توطئه، باید عوامل اصلی این جنایت بزرگ و بازیگران میدانی آن را به گونهای شایسته به مجازات برساند.
متن پیام ولی امر مسلمین جهان به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العزیز الحکیم: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون
ملت عزیز ایران ـ امت بزرگ اسلام!
اهانت جنون آمیز و نفرت انگیز و مُشمئز کننده به قرآن مجید در کشور آمریکا که در سایه ی امنیت پلیسی آن کشور اتفاق افتاد حادثه ی تلخ و بزرگی است که نمیتوان آن را تنها در حدّ یک حرکت ابلهانه از سوی چند عنصر بی ارزش و مزدور به حساب آورد. این یک اقدام محاسبه شده از سوی مراکزی است که از سال ها پیش به این طرف، سیاست اسلام هراسی و اسلام ستیزی را در دستور کار خود قرار داده و با صدها شیوه و هزاران ابزار تبلیغاتی و عملیاتی، به مبارزه با اسلام و قرآن پرداخته اند. این حلقه ی دیگری از زنجیره ی ننگینی است که با خیانت سلمان رشدی مرتد آغاز شد و با حرکت کاریکاتوریست خبیث دانمارکی و دهها فیلم ضد اسلام ساخته شده در هالیوود ادامه یافت و اکنون به این نمایش نفرت انگیز رسیده است. پشت صحنه ی این حرکات شرارتبار چیست و کیست؟
مطالعه ی این روند شرارت که در این سالها با عملیات جنایتبار در افغانستان و عراق و فلسطین و لبنان و پاکستان همراه بود، تردیدی باقی نمیگذارد که طرّاحی و اتاق فرمان آن در دستان سران نظام سلطه و اتاق فکرهای صهیونیستی است که از بیشترین نفوذ بر دولت آمریکا و سازمانهای امنیتی و نظامی آن و نیز بر دولت انگلیس و برخی دولتهای اروپائی برخوردارند. اینها همان کسانی اند که پژوهشهای حقیقت یاب مستقل روز به روز بیشتر انگشت اتهام در ماجرای حمله به برجها در 11 سپتامبر را به سوی آنان متوجه میکنند. آن ماجرا بهانه ی حمله به افغانستان و عراق را به رئیس جمهور جنایتکار وقت آمریکا داد و او اِعلان جنگ صلیبی کرد و همان شخص بنابر گزارشها، دیروز اعلام کرده است که این جنگ صلیبی با ورود کلیسا به صحنه، کامل شد.
هدف از اقدام نفرت انگیز اخیر آن است که از سوئی مقابله با اسلام و مسلمانان در جامعه ی مسیحی به سطوح همگانی مردم کشیده شود و با دخالت کلیسا و کشیش، رنگ مذهبی گرفته و پشتوانه ئی از تعصبات و تعلقات دینی بیابد، و از سوی دیگر ملتهای مسلمان را که از این جسارت بزرگ به خشم آمده و جریحه دار میشوند از مسائل و تحولات دنیای اسلام و خاورمیانه غافل سازد.
این اقدام کینه توزانه، نه آغاز یک جریان، بلکه یک مرحله از روند طولانی مدتِ اسلام ستیزی به سرکردگی صهیونیسم و رژیم آمریکا است. اینک همه ی سران استکبار و ائمة الکفر در برابر اسلام قرار گرفته اند. اسلام، دین آزادی و معنویت انسان، و قرآن کتاب رحمت و حِکمت و عدالت است؛ وظیفه ی همه ی آزادیخواهان جهان و همه ی ادیان ابراهیمی است که در کنار مسلمانان با سیاست پلید اسلام ستیزی با این شیوه های نفرتبار مقابله کنند. سران رژیم آمریکا نمیتوانند با سخنان فریبنده و میان تهی، خود را از اتهام همراهی با این پدیده ی زشت تبرئه کنند. سالهاست که مقدسات و همه ی حقوق و حرمت میلیونها مسلمان مظلوم در افغانستان و پاکستان، در عراق و لبنان و فلسطین زیر پا گذاشته شده است. صدها هزار کشته، دهها هزار زن و مرد اسیر و زیر شکنجه، هزاران کودک و زن ربوده شده و میلیونها معلول و آواره و بی خانمان، قربانی چه چیزی شده اند؟ و با همه ی این مظلومیتها، چرا در رسانه های جهانی غرب، مسلمانان را مظهر خشونت و قرآن و اسلام را خطری برای بشریت وانمود میکنند؟ چه کسی باور میکند که این توطئه ی گسترده بدون کمک و دخالت حلقه های صهیونیستیِ درونِ دولت آمریکا ممکن و عملی است؟!
برادران و خواهران مسلمان در ایران و سراسر جهان!
لازم میدانم این چند نکته را به همه متذکر گردم:
اولاً: این حادثه و حوادث پیش از آن به روشنی نشان میدهد که آنچه امروز آماج حمله ی نظام استکبار جهانی است، اصل اسلام عزیز و قرآن مجید است؛ صراحتِ مستکبران در دشمنی با جمهوری اسلامی ناشی از صراحت ایران اسلامی در مقابله با استکبار است و تظاهر آنان به دشمن نبودن با اسلام و دیگر مسلمانان، دروغی بزرگ و فریبی شیطانی است. آنان با اسلام و هر آنکس که بدان پایبند است و هر آنچه نشانه ی مسلمانی است دشمن اند.
ثانیاً: این سلسله ی کینه توزیها با اسلام و مسلمین، ناشی از آن است که از چند دهه پیش تاکنون نور اسلام از همیشه تابنده تر و نفوذ آن در دلها در جهان اسلام و حتی در غرب از همیشه بیشتر شده است. ناشی از آن است که اُمت اسلام از همیشه بیدارتر شده و ملتهای مسلمان اراده کرده اند زنجیرهای دو قرن استعمار و تجاوز مستکبران را پاره کنند. حادثه ی اهانت به قرآن و پیامبر عظیم الشأن صلی اله علیه و آله، با همه ی تلخی، در دل خود حامل بشارتی بزرگ است. خورشید پر فروغ قرآن روزبروز بلندتر و درخشنده تر خواهد شد.
ثالثاً: همه باید بدانیم که حادثه ی اخیر ربطی به کلیسا و مسیحیت ندارد و حرکات عروسکی چند کشیش ابله و مزدور را نباید به پای مسیحیان و مردان دینی آنان نوشت. ما مسلمانان هرگز به عمل مشابهی در مورد مقدسات ادیان دیگر دست نخواهیم زد. نزاع میان مسلمان و مسیحی در سطح عمومی، خواسته ی دشمنان و طراحان این نمایش دیوانه وار است و درس قرآن به ما، در نقطه ی مقابل آن قرار دارد.
و رابعاً: طرف مطالبه ی همه ی مسلمانان، امروز دولت آمریکا و سیاستمدارن آنند. آنها اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند باید عوامل اصلی این جنایت بزرگ و بازیگران میدانی آن را که دل یک و نیم میلیارد مسلمان را به درد آورده اند، به گونه ئی شایسته به مجازات برسانند.
و السلام علی عباد اله الصالحین
سیّدعلی خامنه ای
22/شهریور/1389
بی شک آنان خواسته یا ناخواسته به خودشان ظلم کردند.اینکار آنان مححقان و دانشمندان حاضر را نسبت به قرآن کنجکاو خواهد کرد و آنان را به قرآن علاقه مند میکند.
ما این مصیبت بزرگ را به پیشگاه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و ارواح طیبه شهداو رهبر عزیزمان تسلیت میگوییم وبرای ظهور آقایمان که میدانیم نزدیک است دعا میکنیم و با تلاوت سوره مبارکه حشر اقدام ننگین آن بی شرمان را به خدا واگذار می کنیم.
تو کشیدهای به آتش، دل عاشقان نه قرآن
ز چنین سیاهکاری، شده رو سفید شیطان
بخدا مسیحیان هم ز چنین جفا ملولند
ز چنین جفا که کردی، توی بیحیا به فرقان
چه غم اینکه آتش تو، بکشد به مصحف حق
به خدا به حق قرآن، که شده است عصر ایمان
تو چه میکشی به آتش، کلمات دین و دل را؟
که خداست صاحب آن و خودش بر آن نگهبان
نقش امام خمینی در تربیت نسل عاشق شهادت
شهادت هنر مردان خدا و راز سربه مهری است میان عاشق و معشوق. رخشان چراغی است در امتداد نگاه افلاکیان خاکی؛ همانان که راه صدساله را یک شبه پیمودند و از بقعهی فنا به خطهی بقا خرامیدند؛ .
از هستی خویشتن گذر باید کرد زین دیو لعین صرفنظر باید کرد
گـر طـالب دیـدار رخ محبـوبـی از منـزل بیگانه سفـر بایـد کـرد
شهادت هنر مردان خدا و راز سربه مهری است میان عاشق و معشوق. رخشان چراغی است در امتداد نگاه افلاکیان خاکی؛ همانان که راه صدساله را یک شبه پیمودند و از بقعهی فنا به خطهی بقا خرامیدند؛ همانان که عرش را بهتر از فرش و سفر را بهتر از حضر یافتند و در گرگ و میش صبح که نوای جرس، عاشقان حرم را صلا میزد، خواب نوشین بامدادی را از دیدگان ربوده و با دوگانهی عشق به دیدار یار شتافتند؛ همانان که زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند: «ولاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیلالله امواتاً بل احیاءٌ عند ربّهم یرزقون»
آری شهادت هنر مردان خداست، هنری که رویکرد عاشقانه و از سر آگاهی نسل آیندهساز ایران سدهی چهاردهم هجری بدان، طرحی نو در انداخت و نه تنها موجبات سرنگونی حکومت مستبد پهلوی و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی را فراهم آورد، بلکه هجمهی نظامی همه جانبهی مخالفان حاکمیت اسلام ناب محمدی(ص) را نیز که در قالب تجاوز رژیم بعث عراق به ایران اسلامی رخ نمود، ناکام گذاشت.
این رویکرد شکوهمند که به فضل خدا و در سایهسار زعامت و رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) شکل گرفت، این سؤال را به اذهان متبادر مینماید که آن بزرگمرد چگونه توانست عشقورزی و دلدادگی به شهادت فی سبیلالله را به ملت خویش بیاموزد؟ یا به تعبیر دیگر، نقش امام (ره) در تربیت نسل عاشق شهادت چه بوده است؟
در مقام پاسخگویی بدین پرسش اساسی، اگر سیرهی نظری و عملی امام راحل را در نظر بگیریم در مییابیم که نقش ایشان در تحقق تربیت مورد بحث به دلیل بهرهمندی ایشان از موارد ذیل برجسته و ممتاز است:
الف- برعهده داشتن رهبری خردمندانه انقلاب اسلامی
در روزگاری که آسمان شب زدهی ایران تیرهتر از آن مینمود که رواق منظر خستگان از صولت شب، میزبان امیدواری به درخشیدن کوکبی هدایتگر باشد، به ناگاه خورشید وجود روح خدا طلوع نمود و بذر امید در قلوب جویندگان دینمداری، استقلال و آزادی ایران طاغوت زده جای گرفت.
سلسه جنبان انقلاب اسلامی در شرایطی که اندیشهی زوال نظام ستم شاهی به ذهن کسی خطور نمیکرد، به صراحت علت العلل مشکلات عدیده و دیرپای ملت ایران را حاکمیت رژیم طاغوت دانستند و ضمن کشیدن قلم رد بر اندیشهی جدایی دین از سیاست، اندیشهی متعالی ولایت فقیه و تأسیس حکومت مردم سالار دینی را در امتداد نگاهها قرار دادند.
با فراهم آمدن زمینهی مبارزه با حکومت اسلام ستیز پهلوی، فرهنگ شهادت دیگربار مجال زنده شدن یافت و عرصه را بر دشمنان دین و ملت تنگ ساخت.
این امر که به خوبی مؤید ریشهدار بودن و مواجه شدن انقلاب اسلامی با اقبال عمومی بود، هر روز ابعاد گستردهتری پیدا کرد تا آنجا که افق روشن پیروزی رخ نمود.
بدین ترتیب، رهبر کبیر انقلاب اسلامی با اقتدا به سالار شهیدان فرهنگ شهادت فی سبیلالله را احیا فرمود و عملاً در راه تربیت نسلی عاشق و عارف به شهادت گام برداشت.
آری آن پیشوای بزرگ خاطر شریف ملت مسلمان ایران را بدین حقیقت مهم جلب فرمود که پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت دین خدا در گرو شهادت طلبی است:
«طبع یک انقلاب فداکاری است. لازمهی یک انقلاب شهادت و مهیا بودن برای شهادت است. قربانی شدن و قربانی دادن در راه انقلاب و پیروزی آن اجتناب ناپذیر است به ویژه انقلابی که برای خداست و برای دین اوست، برای نجات مستضعفان است و برای قطع امید جهانخواران و مستکبران ... قربانی برای یک انقلاب بزرگ نشانهی یک پیروزی و نزدیک شدن به هدف است...»
ب- شهادت طلبی
رهبر کبیر انقلاب اسلامی که فرهنگ عاشورایی شهادت طلبی را به عنوان سنتی از سنن مذهبی فراموش شده احیا فرمود، خود فرزند شهیدی سرافراز بود و با اقتدا به اجداد طاهرینش به شهادت در راه خدا عشق میورزید؛ چنان که بارها شخصاً تا سرحد شهادت پیش رفت اما چون ارادهی الهی بر تأسیس حکومت اسلامی به دست توانای ایشان تعلق گرفته بود، وجود به سلامت ماند.
دلدادگی آن پیشوای بزرگ به شهادت در مواضع و مواقع متعدد از جمله زمان شهادت آقازادهی مجتهد و مجاهدش، یعنی آیتالله مصطفی خمینی (ره) نمایان است؛ چنان که میبینیم، حضرتش در مواجهه با آن حادثهی جانگداز حقیقتاً صبر جمیل پیشه نموده، آن را از الطاف خفیهی الهی برمیشمرد، و درست به همین دلیل است که میبینیم در روز شهادت حاج آقا مصطفی نیز نماز جماعت و تدریس امام (ره) تعطیل نمیشود:
«ظهر روزی که شهید مصطفی خمینی فرزند گرانقدر امام (ره) به شهادت رسیده بود، منزل امام پر بود از کسانی که از دور و نزدیک برای عرض تسلیت به محضر ایشان آمده بودند.
اذان ظهر که شد، امام برخاست، وضو گرفت و به مسجد رفت. غافلگیر شده بودم. فکر نمیکردم امام آن روز برای نماز به مسجد برود. فوراً یک نفر را فرستادم که خادم مسجد را از رفتن امام باخبر کند اما گویا خادم مسجد در آنجا نبود و آن شخص سریع سجادهای را از همسایهها برای امام فراهم میکند. مردم شهر نجف وقتی فهمیدند امام به مسجد آمده، گروه گروه برای عرض تسلیت به مسجد وارد شدند. مردم وقتی امام را میدیدند که به صلابت کوه ایستاده و گریه نمیکند، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بودند و گریه میکردند. امام با آرامش و وقار تمام نماز ظهر و عصر را خواند و پس از نماز در مسجد روضهخوانی شروع شد.»
حضرت امام اصولاً تمامی شهدا را فرزند خویش میدانست؛ چنان که فرمود: «خدا شاهد است مصطفای من تنها آن نبود که سالش نزدیک است بلکه همهی به خاک و خون کشیدههای حادثهی شوال (17 شهریور 1357 مطابق با 4 شوال 98) مصطفاهای من بودهاند. من این استقامت را و این فیض شهادت را که خداوند متعال نصیب فرزندانم فرمود، به پدران و مادران و همهی بستگانشان تبریک میگویم.»
عنایت به روحیهی والای شهادت طلبی امام خمینی (ره) که اشارهای هر چند مختصر بدان شد، ما را در زمینهی درک نقش حضرتش در تربیت نسل عاشق شهادت یاری میکند؛ به این معنی که درمییابیم مردم درس شهادت طلبی را پیش از آن که از گفتار امام (ره) بیاموزند، از کردارش آموختند. آری ملتی شهادت طلب است که رهبرانی شهادت طلب داشته باشد.
ج- تبیین حقیقت شهادت
شهادت مفهومی است متعالی که تمامی جوامع به دیدهی احترام بدان مینگرند و آن عبارتست از بذل جان در راه هدفی که ممکن است مادی، معنوی یا آمیزهای از هر دو باشد.
در این میان، دین مبین اسلام بالاترین اهمیت و ارزش را برای شهادت که همانا عبارت از بذل جان در راه خدا میباشد، قائل شده است؛ چنان که در روایت میخوانیم شهید اول فردی است که پای در بهشت مینهد و یا این که برای انسان در پیشگاه خداوند مقامی است که جز با شهادت به دست نمیآید.
با توجه به آنچه که ذکر آن رفت، میتوان بدین حقیقت مسلم اشاره نمود که شهادت زیباست و اگر این زیبایی به آدمی نمایانده شود و حقیقت آن تبیین گردد و راهواری آن در سیر الی الله مدنظر آید، او را شیفته و دلدادهی خویش مینماید؛ چرا که وی فطرتاً دوستدار زیبایی است.
این درست همان تدبیر حکیمانهای است که امام راحل (ره) با اتخاذ آن نسلی شیفتهی شهادت را برای حفظ عزت و شرف اسلام و پاسداشت ارزشهای انسانی تربیت فرمود. چنانکه میبینیم، سیرهی نظری و عملی حضرتش مشحون از گفتارها و کردارهایی است نورآفرین و مبین حقیقت والای شهادت و بذل جان در راه رضای حضرت دوست جلّت عظمته:
- «شهید نظر میکند به وجهالله.»
- «شهادت هنر مردان خداست.»
- «شهادت ارثی است که از انبیا به ما رسیده است.»
- «خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است و خدا میداند که راه و رسم شهادت کورشدنی نیست و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود.»
- «همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.»
- «ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصلهی طولانی را باید بپیماییم و درگذر زمان و تاریخ و آیندگان آن را جستجو نماییم.»
- «سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت که رسالهی علمیه و عملیهی خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشتهاند و بر منبر وعظ و خطابهی ناس، از شمع حیاتشان گوهر شب چراغ ساختهاند. افتخار و آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت که در هنگامه نبرد رشتهی تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند و عقال تمنیّات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند و سبکبالان به مهمانی عرشیان رفتند و در جمع ملکوتیان شعر حضور سرودهاند... آنان که حلقهی ذکر عارفان و دعای سحر مناجاتیان حوزهها و روحانیت را درک کردهاند در خلسهی حضورشان آرزویی جز شهادت ندیدهاند.»
- «خدمت به شهید، خدمت به نبی اکرم (ص) است.»
د- ایستادگی در برابر فرآیند شوم اسلام ستیزی
در شرایطی که برخورد انفعالی حکومتهای اسلامی با توطئههای اسلام ستیزان میرفت تا از یک سو عرصه را برای تهاجم گستردهتر آنان فراهم آورد و از دیگر سو نیز بر عمق یأس، نومیدی و سرخوردگی تودههای دینمدار امت اسلامی بیش از پیش بیفزاید، انگیزه و ارادهی به سستی گراییدهی مسلمانان، رهبران مذهبی و حتی دولتمردان ممالک اسلامی در جهت ایستادگی در برابر فرآیند شوم و هزارتوی اسلام ستیزی با حضور عاشورایی حضرت امام خمینی در عرصهی مبارزه جانی تازه یافت.
امام امت با طرد موانع تاریخی و استعماری موجود بر سر راه همگرایی مذاهب اسلامی، زمینهی تشکیل جبههی متحد اسلامی در برابر اسلام ستیزان را فراهم آورد و با بیان این مطلب که میبایست به تکالیف الهی عمل نمود، فارغ از این که به پیروزی منتهی میشود یا خیر، طرحی نو در عرصهی مبارزاتی امت اسلامی درافکند:
«خدا به ما تکلیف کرده است که با این مخالفین اسلام و مخالفین ملت اسلام مبارزه کنیم یا پیش میبریم یا نمیبریم. اگر پیش بردیم که الحمدالله، هم ما به تکلیفمان عمل کردهایم و هم پیش بردیم و اگر هم نبردیم و کشته شدیم، به تکلیفمان عمل کردیم. ما چرا بترسیم، ما شکست نداریم، شکست برای ما نیست برای اینکه از دو حال خارج نیست یا پیش میبریم که پیروز هم شدیم یا پیش نمیبریم که پیش خدا آبرومندیم. اولیای خدا هم شکست میخورند... اما به حسب واقع پیروز شدند آنها. شکست ظاهری و پیروزی واقعی بود، اگر ماها هم که برای خدا میخواهیم کار کنیم، شکست هم بخوریم، تکلیف را عمل کردیم و به حسب واقع هم پیروزی با ما خواهد شد.»
ناگفته پیداست که تأثیر توفیق الهی حضرت امام (ره) در جلب عنایت تودههای مسلمان به حقیقت مزبور (عمل به تکلیف، فارغ از نتیجهی آن) در تربیت نسلی عاشق شهادت بسیار حائز اهمیت است.
ذکر این نکته هم ضروری است که شجاعت و هوشمندی حضرت امام (ره) در برخورد با توطئههای گوناگون جبههی کفر علاوه بر خنثیسازی وسایس شیطانی اسلام ستیزان، موجبات تربیت نسل عاشق جانفشانی در راه حضرت دوست را نیز بیش از پیش فراهم آورد. در این زمینه، میتوان به تعیین روز جهانی قدس، هفتهی وحدت، احیای مراسم ابراهیمی برائت از مشرکین، ارسال نامه هدایتگر به رهبر اتحاد شوروی سابق، صدور حکم تاریخی علیه نویسندهی مرتد کتاب موهن آیات شیطانی و ... اشاره نمود جهت حسن ختام این بخش، متن فتوای الهیِ عزت آفرین، دشمن شکن و شجاعانهی آن حضرت علیه نویسنده و جریان شوم آیات شیطانی از نظر میگذرد، فتوایی که احیای فزایندهی فرهنگ شهادت خواهی در گسترهی جهانی از جملهی برکات عدیدهی آن میباشد:
«بسمه تعالی، انا لله و انا الیه راجعون، به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنان را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است انشاءالله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. روحالله الموسوی الخمینی»
هـ- توجه به جوانان
امام جوانان را بسیار خوب میشناخت و در تربیت اسلامی و تکریم و بزرگداشت ایشان از هیچ کوششی فروگذار نفرمود چنان که ارتباط مستمر آن حضرت با نسل جوان که یکی از مشخصههای اصلی نهضت اسلامی حضرتش تلقی میشود، خیلی زود مؤثر واقع شد و نسلی را که در سایهسار شوم حاکمیت نظام ستم شاهی رشد کرده بود و در معرض ابتلا به انواع معاصی و مناهی که طاغوت فراهم آورده بود قرار داشت، میداندار مبارزه جهت حاکمیت نظام حقهی جمهوری اسلامی ساخت.
آری کلام برآمده از دل نافذ و ملکوتی امام خمینی که بیشترین تأثیر را بر نسل جوان بر جای گذاشت، قلوب مستعد و تشنهی باران معرفت ایشان را سیراب ساخت. به آنان شخصیت داد و ایشان را عهدهدار مسؤولیت خطیر ایجاد و پاسداشت حکومت صلحا و نیکان ساخت.
در این میان، جوانان نیز که پی به صداقت، اخلاص، خداخواهی، شجاعت، نواندیشی، عظمت، تواضع و محبت پدرانهی رهبر عالیقدر نهضت اسلامی برده بودند، سخنان روشنگرانهاش را به گوش جان شنیدند و در راه اجرای فرامین حضرتش سرازپای نشناختند؛ چنان که دیدیم انقلاب اسلامی با مشارکت جدی نسل جوان به پیروزی دست یافت؛ همان طور که دفاع مقدس هشت ساله نیز با حضور نسل عاشق شهادت و تربیت شده در دامان پرمهر ولایت توفیق الهی را رفیق راه این ملت خداجو ساخت و کار تا آنجا پیش رفت که جوانان از حضرتش میخواستند تا برای شهید شدنشان دعا فرماید.
آری امام در روزگار یأس و نومیدی انقلابیون، دبستانیها را امید خویش خواند و با ژرف اندیشی و بصیرتی که فقط در مردان الهی متبلور است، به تربیت دینی ایشان همت گماشت و دیری نگذشت که این نسل نوخاسته و لایق در سایهسار بندگی خدا و متابعت از فرامین جانشین ولیالله الاعظم (ارواحنا فداه) به آن درجه از سرفرازی دست یافت که مقتدایشان آن کودک سیزده سالهی حماسه آفرین را که نارنجک به کمر خویش بست و شربت شهادت را با افکندن پیکر نحیف خود به زیر تانک دشمن سرکشید، رهبر خود خواند و خطاب به آنها و همهی عاشقان شهادت فرمود: «به چهرهی ملکوتی شما غبطه میخورم.»
خلاصهی کلام این که امام (ره) جوانان را باور داشت و با برخورد صادقانه و برآمده از حقیقت اسلام آنها را دلدادهی دین و ارزشهای متعالی آن نظیر شهادت خواهی فرمود. درود خدا بر او و تمامی کسانی که با رهرویی او به فیض عظمای شهادت دست یافتند.
نقش امام خمینی (ره) در تربیت نسل عاشق شهادت بسیار عظیم است، به عظمت خود شهادت و بذل جان در راه خدای تعالی که ژرفا و کنه آن دست نیافتنی مینماید.
آن حضرت به واسطهی برعهده داشتن رهبری حکیمانهی انقلاب اسلامی، بهرهمندی از روحیهی والای شهادت طلبی، اهتمام به امر تبیین حقیقت والای شهادت، ایستادگی در برابر فرایند شوم اسلام ستیزی و توجه ویژه به جوانان طرحی نو درانداخت و توفیق الهی تربیت نسلی دلدادهی جانفشانی در راه خدا را به نیکوترین شکل ممکن نصیب خود ساخت.
البته، ابعاد مترتب بر نقش تاریخی امام راحل در زمینهی مورد بحث به موارد مطروحه محدود نمیشود و گستردگی خاص خود را دارد که پرداختن به آنها نگارش کتابی مستقل را میطلبد؛ امید آن که این مهم محقق شود. ان شاءالله.
منابع و مآخذ
- قرآن کریم
1- آیین انقلاب اسلامی، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، تهران: 1374
2- بحارالانوار، علامهی مجلسی، ج110، مؤسسهی الوفاء، بیروت: 1403 ق
3- سرّ دلبران، کنگرهی شهید زینالدین، نشر روح، قم: 1373
4- صحیفهی نور، مجموعهی رهنمودهای امام خمینی (ره)، ج22، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران: 69 تا 74
5- فاجعهی دهم رمضان، یادوارهی سومین شهید محراب آیتالله صدوقی (ره)، انتشارات سپاه، تهران: 1362
6- تفسیر نورالثقلین، عبدعلی بن جمعه العروسی الحویزی، ج5، مطبوعاتی اسماعیلیان، قم